گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

در جام جهان نما جهان بین

در آینه عین ما روان بین

جامی به کف آر عارفانه

معشوقهٔ جمله عاشقان بین

بر دیدهٔ ما نشین زمانی

نور بصر محققان بین

از دیدهٔ مردم ار نهانست

پیداست به چشم ما عیان بین

گوئی فردا ببینم او را

فردا امروز و این زمان بین

بگذر ز نشان و نام هستی

در عالم نیستی نشان بین

شادی روان نعمت الله

می نوش و حیات جاودان بین