گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

میخانهٔ ذوق درگشادیم

مستانه صلای عام دادیم

هر جا دیدیم یار رندی

جامی به کفش روان نهادیم

میخواری و عشقبازی آموز

از ما که تمام اوستادیم

میخانه سبیل ماست امروز

خوش خمم مئی سرش گشادیم

بی می نفسی نمی توان بود

چون می نخوریم ما جمادیم

مستیم و خراب در خرابات

یاران مددی که اوفتادیم

رندیم و حریف نعمت الله

سرمستان را همه مرادیم

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
سنایی

دستی که به عهد دوست دادیم

از بند نفاق برگشادیم

زان زهد تکلفی برستیم

در دام تعلق اوفتادیم

از پیش سجاده بر گرفتیم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
انوری

گیتی به سر سنان گشادیم

پس از سر تازیانه دادیم

ملک همه خسروان گرفتیم

سد همه دشمنان گشادیم

بنیاد جهان اگر کهن بود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه