گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

ای دل ز جهان ، جهان گذر کن

در عالم عاشقی سفر کن

از خلوت صومعه برون آی

در گوشهٔ میکده مقر کن

در بحر محیط حال حل شو

دامن چو صدف پر از گهر کن

مستانه در آی درخرابات

یاران حریف را خبر کن

از خانقه وجود و صورت

جز معنی عشق او به در کن

بگذر ز حدیث دی و فردا

امروز صفات خود دگر کن

خواهی که خدای را ببینی

در چهرهٔ سیدم نظر کن

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

ای باد به کوی او گذر کن

معشوق مرا ز من خبر کن

با دلبر من بگو که جانا

در عاشق خود یکی نظر کن

چوبی که ز هجر تو بود خشک

[...]

سید حسن غزنوی

ای باد سپیده دم سفر کن

یک چند رفیقی قمر کن

با نغمت زهره همنفس باش

درصورت مشتری نظر کن

از خاک بهشت بوی بردار

[...]

جهان ملک خاتون

یک لحظه به سوی ما گذر کن

وز لطف به حال من نظر کن

آزار دلم مجوی ازین بیش

از آه چو آتشم حذر کن

این تندی و تیزی ای جفا جوی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

در چشم پر آب ما نظر کن

هر سو برو و ز ما خبر کن

سودای میان تهی چه داری

رندانه بیا ز سر به در کن

خاک کف پای عاشقان شو

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه