گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

دل طالب یار و یار در دل

جان در غم هجر دوست واصل

حاصل درد است عاشقان را

خود خوشتر از این کجاست حاصل

درمان درد است و درد درمان

چون حل کنم این دوای مشکل

ما ساکن کوی می فروشیم

کردیم آنجا مدام منزل

گنجیم و طلسم و شاه و درویش

دُر و صدفیم و بحر و ساحل

جانان خودیم و جان عالم

دلدار خودیم و مونس دل

مستیم و حریف نعمت الله

رضوان ساقی و روضه محفل