گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

مقصود توئی ز جمله عالم

ای مظهر عین اسم اعظم

در حسرت جرعه ای ز جامت

جان بر کف دست می نهد جم

ای آخر انبیاء به صورت

معنی تو بر همه مقدم

در خلوت خاص لی مع الله

غیر از تو کسی نبود محرم

عیسی نفس از دم تودارد

زنده ز تو گشت روح آدم

نقشت به خیال می نگارم

ای نور دو چشم اهل عالم

تو جانانی و جان تن تو

چون سید و بنده هر دو با هم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

از بهر چه این کبود طارم

پر گرد شده است باز و مغتم؟

زیرا که درو خزان به زر آب

بر دشت نبشت سبز مبرم

گشت آب پر از تم و کدر صاف

[...]

ازرقی هروی

آمد رمضان بخیر مقدم

دیشب بسلام خان اعظم

جمشید زمان سکندر وقت

مقصود وجود نسل آدم

ای امر تو چون نفاذ تقدیر

[...]

مسعود سعد سلمان

مرداد مهست سخت خرم

می نوش پیاپی و دمادم

از گردون طبع خاک پر تف

وز باران چشم ابر پر نم

بر دشت لباسهای رو نیست

[...]

سنایی

ای چهرهٔ تو چراغ عالم

با دیدن تو کجا بود غم

شد خلد به روی تو سرایم

بی روی تو خلد شد جهنم

ای شمسهٔ نیکوان به خوبی

[...]

انوری

ای زرین نعل آهنین سم

ای سوسن گوش خیزران دم

ای باد صبا گرفته در گل

با آتش تو چو ساق هیزم

سیر تو به گرد خط ناورد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه