گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

جامیم و شراب این عجب بین

مستیم و خراب این عجب بین

این طرفه که هم مئیم و هم جام

هم آب و حباب این عجب بین

در صورت موج و جو و دریا

مائیم حجاب این عجب بین

ما تشنه لبیم و آب جوئیم

با چشم پر آب این عجب بین

ما نقش خیال خوش بینیم

رفتیم به خواب این عجب بین

جان است نقاب روی جانان

بردار نقاب این عجب بین

دیدیم وجود نعمت الله

چون جام شراب این عجب بین

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode