قطران تبریزی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مسمط در مدح شاه ابوالخلیل جعفر
یکی خورشید در برج حمل شد
یکی در خانه میر اجل شد
از آن خورشید صحرا پر حلل شد
وزین خورشید دولت بی خلل شد
از آن بستان پر از مشگین کلل شد
[...]
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۹ - پشیمان شدن شیرین از رفتن خسرو
چو از بیطاقتی شوریدهدل شد
از آن گستاخروییها خجل شد
عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۱) حکایت آن زن که بر شهزاده عاشق شد
ز صدق و سوز او شه نرم دل شد
چه میگویم ز اشکش خاک گل شد
عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۱) حکایت کیخسرو و جام جم
چو نقش ما به بی نقشی بَدَل شد
چه جوئی نقش ما چون با ازل شد
عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۱) حکایت شیخ با ترسا
چو شیخ آن دید حالی گرم دل شد
ز درویشی خویش الحق خجل شد
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » المقالة الحادی و العشرون
مرا صد مشکل از پند تو حل شد
مِس من با زر رُکنی بَدَل شد
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
مثال آنکه جانی یافت دل شد
برسوایی مثال من سجل شد
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
سحر از باد سرد او خجل شد
فلک از تفّ جانش گرم دل شد
عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
چو عقلم رفت و جان چون گشت و دل شد
چنین دیوانگی بر من سجل شد
عطار » خسرونامه » بخش ۳۵ - عشرت كردن گل و خسرو باهم
چو این طاوس زرّین در حمل شد
زمانه با زر رکنی بدل شد
عطار » هیلاج نامه » بخش ۴۳ - جواب دادن منصور بایزید را
چنان بگذشت عیسی روح کل شد
از آن اینجای با ما عین دل شد
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۴ - در افعال شیطان و سخن گفتن ومکر او فرماید
چو نور و نار باهم متصّل شد
نهاد صورت اندر آب و گل شد
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۶ - حکایت کردن از شیخ شبلی در بی نشانی حسین منصور از عالم و در بی نشانی یافتن فرماید
زهی نورت یقینِ جان و دل شد
از آن این مشکلاتِ جمله حل شد
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۲ - در آگاهی دادن دل در عین منزل و او از آن عاشق بودن فرماید
ره شرع تو هر کو یافت کل شد
در اینجا بیشکی بی عیب و ذل شد
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۲ - در آگاهی دادن دل در عین منزل و او از آن عاشق بودن فرماید
وصالت یافت اینجا آنکه دل شد
وگرنه پیش ذات تو خجل شد
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند
از آن جام یقین مست ازل شد
از آن صورت بدین معنی بدل شد
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - تعریف قحط دکن
بعسرت جمله نعمتها بدل شد
ز تنگی سفره مردم بغل شد