پسر گفتش بهر پندم که دادی
بهر پندی مرابندی گشادی
مرا صد مشکل از پند تو حل شد
مِس من با زر رُکنی بَدَل شد
سخنهای تو یکسر سودمندست
بغایت هم مفید و هم بلندست
ولی زانم هوای کیمیا خاست
کزو هم دین و هم دنیا شود راست
که چون دنیا و دین بر هم زند دست
بدست آید مرا معشوق پیوست
که تادنیا و دینم یار نبوَد
مرا از یار استظهار نبوَد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، پسر به پندهایی که گرفته اشاره میکند و میگوید که این پندها بسیاری از مشکلاتش را حل کرده و به او کمک کردهاند. او میفهمد که این سخنان بسیار مفید و بلندمرتبه هستند؛ اما در عین حال، او به دنبال چیزی بیشتر از آنهاست که هم دنیای او را بهبود ببخشد و هم دینش را. او میخواهد معشوقی داشته باشد که در راه رسیدن به این خواستهها به او کمک کند، زیرا بدون داشتن یک یار، به هیچیک از این اهداف نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: پسر به پدرش گفت: بخاطر نصیحتی که به من کردی، من به خاطر آن نصیحت از بندهای دلتنگی رها شدم.
هوش مصنوعی: من با نصیحت تو توانستم بسیاری از مشکلاتم را حل کنم، به گونهای که مانند مس که به طلا تبدیل میشود، تغییر کردم.
هوش مصنوعی: صحبتهای تو کاملاً پربار و سودمند است، هم بسیار به درد میخورد و هم از محتوای عمیق و بلندی برخوردار است.
هوش مصنوعی: اما میدانم که عشق کیمیا در دلم شکل گرفته است، که از آن جایی که میتوان به حقیقت دین و دنیا رسید.
هوش مصنوعی: زمانی که دنیا و دیانت با هم درگیر شوند، عشق و محبوب من به من نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دنیا و دینم یاری نداشته باشم، حمایت از یار نیز برای من اثری نخواهد داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.