گنجور

 
۱
۲
۳
۵
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » المقالة الثامن عشر

 

پسر گفتش چو آن خاتم عزیزست

بگو باری که سرّ آن چه چیزست

که گر دستم نداد آن خاتم امروز

شوم از علمِ آن باری دلفروز

۲ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در نعت سید المرسلین صلی اللّه علیه و سلم

 

نباشد سایه را خورشید هرگز

ولی خورشید او دارد چنین عز

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

درین ده عادت آنست ای ممیّز

که هر کو از خراجی گشت عاجز

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۱) سؤال ابراهیم ادهم از مرد درویش

 

که بودی با زن و فرزند هرگز

چنین گفت او که نه، گفتا زهی عِز

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۶) حکایت یوسف همدانی علیه الرحمة

 

چنین گفت آنگهی یوسف که هرگز

نبردم من دل آن پیر‌ِ عاجز

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۴) حکایت دیوانۀ خاموش

 

بدو گفتند ای مجنون عاجز

چرا حرفی نمی‌گوئی تو هرگز

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۷) حکایت آن دزد که دستش بریدند

 

که تا نوری ازان در پردهٔ عز

نگردد در نظر آلوده هرگز

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۶) حکایت دیوانۀ که از حق کرباس می‬خواست

 

که تا اوّل نمیرد مرد عاجز

تو ندهی هیچ کرباسیش هرگز

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۱۲) حکایت گناه کار روز محشر

 

که جلوه دادن معشوق هرگز

مسلَّم نیست پنهان باید از عز

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۱۳) حکایت سلطان محمود و عرض سپاه

 

مرا گفتا بگو با شاهِ گُربز

که کس معشوق ندهد عرض هرگز

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۴) حکایت شوریده دل بر سر گور

 

ولی چه سود کان چیزیست کز عز

بکس نرسید و نرسد نیز هرگز

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۷) موعظه

 

مده ازدست چیزی را که از عز

نیاید نیز با دست تو هرگز

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۸) حکایت بزرجمهر با انوشیروان

 

چرا می‌بستدی چیزی که از عز

عوض نتوانی آن را داد هرگز

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۲۳) حکایت مجنون

 

که گویم کاش این بیچاره هرگز

ندیدی از چنین آسایشی عز

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۱) حکایت سلطان محمود در شکار کردن

 

شهش گفتا بگو ای پیرِ عاجز

که مُلکم می‌دهی؟ گفتا نه هرگز

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید

 

چرا جمع آوری چیزی بصد عز

که یک جَو زان نخواهی خورد هرگز

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۶) حکایت جهاز فاطمه رضی الله عنها

 

جوان چون آتشست ای پیرِ عاجز

تو چون پنبه، نسازد هر دو هرگز

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۸) حکایت شیخ علی رودباری

 

بمن می ننگری از ناز هرگز

چه سازد با تو این مسکین عاجز

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱۴) سخن گفتن آن مرد در غیبت

 

ولکین نیمهٔ آن بود کز عز

بجز نیکو نگفت از خلق هرگز

۱ بیت
عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۱) حکایت شیخ با ترسا

 

یکی ترساست در ناز و زر و عز

مسلمانی چنین بی برگ و عاجز

۱ بیت
عطار
 
 
۱
۲
۳
۵
 
تعداد کل نتایج: ۹۳