گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » قصاید » شمارهٔ ۱

 

بگیتی بهتر از دانشوری نیست

بجز دانش بگیتی مهتری نیست

سری سخت و دلی ستوار باید

که کار دین و دانش سرسری نیست

ز دانشور سخن باور توان کرد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - خطاب به ملایوسف متخلص به محوی

 

در این تن هردم آید جان دیگر

وز این در هر دم آید خوان دیگر

در این محفل که نزهتگاه جان است

رسد هر ساعتی مهمان دیگر

بهر یک ذره از ذرات امکان

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - خطاب به جناب میرزا ابراهیم بقراط

 

از این ره هردم آید کاروانی

در این تن هر نفس پوید روانی

در این گلشن بجوشد از دل سنگ

ز هر سو چشمه آب روانی

ز هر در بشنود بانک درائی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

خریدستی بهیچ ایخواجه ما را

نمیدانی از آن قدر و بها را

بجای زر مخر خواجه توانگر

ز کوته دانشی این شهر و آرا

نمیدانم چرا کردی فراموش

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۳

 

بیا زاهد مزن دم زین خرافات

بزن ساغر که فی التاخیر آفات

زمستان میرسد فصل شتا را

مبر بیهوده جز در جمع کافات

تو گر از کعبه میائی من از دیر

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۶۰

 

تو را آئینه محتاج حلب نیست

که مقصودی بجز خویش از طلب نیست

عجائب نامه عالم توئی تو

که در عالم بجز تو بوالعجب نیست

در این ره گر نیاسائی شب و روز

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

سلیمان را جز این تن اهرمن نیست

که جان را دشمن جانی، چو تن نیست

بود زندان جان، خاکی تن ما

که زندان مور را غیر از لگن نیست

بگیر از خویشتن خود را که در عشق

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸۱

 

دلم در سینه چون ساغر بجوش است

بیا ساقی که مینا در خروش است

ز خون ماست یا خون حریفان

که لعلش باده رنگ و باده نوش است

هجوم آور شد آنسان لشکر غم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸۶

 

بکیش زاهدان گرمی حرام است

مرا دیر مغان بیت الحرام است

ترا در خانقه باب المراد است

مرا در میکده دارالسلام است

حدیثی شیخ اگر از موهبت راند

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

زمامم در کف پیری فقیر است

که در معنی امیران را امیر است

بصورت ژنده پوشی سخت خلقان

بمعنی صاحب تاج و سریر است

رخش تابنده تر از مهر تابان

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

دل عاشق که نازکتر زجام است

چسانش طاقت سنگ ملام است

چه بگریزد زسنگ آنکش نه جام است

چه پرهیز در ننگ آنکش نه نام است

بده در جام جم خون سیاوش

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

تو را مسجد مرا میخانه ای شیخ

تو را سبحه مرا پیمانه ای شیخ

تو را ورد سحرگاهی و ما را

همه شب ناله مستانه ای شیخ

زنخ کم زن که در گوش من آید

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

قدم بگذار و از ما بگذر ای شیخ

تکاپو کن بکار دیگر ای شیخ

تو دستاری گران داری و ما را

گرانی میکند بر تن سر ای شیخ

گدایانی خمش بی عقل و بی هش

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

بکوی میفروشم بار دادند

رهم سوی در خمار دادند

در میخانه بر رویم گشودند

بدستم ساغری سرشار دادند

بیک ساغر شب دوشم رهائی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸

 

ز گیسویت سخن با شانه گفتند

شبی تاریک بود افسانه گفتند

گر از لعل لبت گفتند رازی

حدیثی از لب پیمانه گفتند

چه حکمت بود کز زنجیر زلفت

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

چه بازی دوش در میخانه کردند

که صد خم را بیک پیمانه کردند

چه حکمت بود از این هیکل خدا را

که گاهی کعبه گه بتخانه کردند

بمعنی یک حقیقت بود لیکن

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

خوشا دردی که درمانی ندارد

سری کز عشق سامانی ندارد

ندارد ذوق جان و لذت عمر

اگر دل مهر جانانی ندارد

دل بی مهر جانان هر که راهست

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰

 

خوشا کاین خانه را ویرانه سازند

در آن ویرانه از نو خانه سازند

بیا ویرانه شو تا بیت معمور

ملایک اندر آن ویرانه سازند

چه خاصیت در این آب و گل افتاد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰

 

مثال مومن از مزمار گفتند

بیکدم صد هزار اسرار گفتند

حقایق را بصورت در مجازات

سخن از حذف و از اضمار گفتند

حدیثی بر سر منبر سرودند

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰

 

نگینی گر بدست جم نباشد

ز دست جم نگینی کم نباشد

سلیمان را سلامت، خاتم ار نیست

سلیمانی بدین خاتم نباشد

من از خود عالمی دارم که اندوه

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode