گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

چه بازی دوش در میخانه کردند

که صد خم را بیک پیمانه کردند

چه حکمت بود از این هیکل خدا را

که گاهی کعبه گه بتخانه کردند

بمعنی یک حقیقت بود لیکن

بصورت صد هزار افسانه کردند

یکی پیمانه می را شکستند

هزاران سبحه صد دانه کردند

خیالی در دل ساغر فکندند

حدیثی بر زبان شانه کردند

سخن از حلقه زنجیر گفتند

بسی دیوانه را فرزانه کردند

خیالی از پری در شیشه دیدند

جهانی عقل را دیوانه کردند

بیا ما نیز از این زندان برآئیم

که یاران همتی مردانه کردند