گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

چه بازی دوش در میخانه کردند

که صد خم را بیک پیمانه کردند

چه حکمت بود از این هیکل خدا را

که گاهی کعبه گه بتخانه کردند

بمعنی یک حقیقت بود لیکن

بصورت صد هزار افسانه کردند

یکی پیمانه می را شکستند

هزاران سبحه صد دانه کردند

خیالی در دل ساغر فکندند

حدیثی بر زبان شانه کردند

سخن از حلقه زنجیر گفتند

بسی دیوانه را فرزانه کردند

خیالی از پری در شیشه دیدند

جهانی عقل را دیوانه کردند

بیا ما نیز از این زندان برآئیم

که یاران همتی مردانه کردند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رضاقلی خان هدایت

دل دیوانه و غمّازی چشم

به عالم راز ما افسانه کردند

دوای درد خود از هرکه جستم

حوالت بر درِ میخانه کردند

ز سوز شمع حرفی در میان نیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رضاقلی خان هدایت
صفای اصفهانی

به یک پیمانه‌ام دیوانه کردند

ازین افیون که در پیمانه کردند

ثبات و صبر گنج بی زوالند

که منزل در دل ویرانه کردند

گشود این در چو از زندان تائید

[...]

ادیب الممالک

چو دلها را بتان کاشانه کردند

در اشگ از بصرها دانه کردند

سر زلف پریشان شانه کردند

زمان را در جهان افسانه کردند

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ادیب الممالک
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه