گنجور

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

شب تا سحر تو مست شکر خواب

بیخوابیم کشت دور از تو دریاب

در وادی عشق ما تشنه مردیم

و آنجا چو گوهر هر سنگ سیراب

چون راه ما طی گردد که داریم

[...]

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۶

 

جمعند خوبان چون دسته گل

وز ناله عاشق تنها چو بلبل

بردند از دل آن زلف و کاکل

تاب و توان و صبر و تحمل

بر خرمن ما حسرت زد آتش

[...]

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۸

 

تا کی کند یار، از من کناره

افغان ز گردون، آه از ستاره

او را که آبی، بر سردم نزع

چون صبح یابد، عمر دوباره

داند دل ما، ز آندل چه دیده است

[...]

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۹

 

از پرتو مهر، شد آخر آن ماه

محفل فرزندم، الحمدالله

دامان خرگاه، تا برزد آن ماه

شد ماه پنهان، در زیر خرگاه

ما را بکویش خیزد چه از آه

[...]

مشتاق اصفهانی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۵

 

دیدی چهاکرد، غم با دل من؟

رسوا دل من، شیدا دل من

نور جمالت، شمع تجلی

تن کوه طور و موسی دل من

از خاطرم برد یاد تو تنگی

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۵

 

جانا میاموز، فارغ نشستن

باید دلی را از غمزه خستن

بگذار ربزد آزادی اش خون

صیدی که آموخت از دام جستن

در وادی عشق گام نخست است

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۴۲

 

بنواخت نی را، لبهای نایی

ما بی نواییم، آه از جدایی

در کعبهٔ دل، مانده ست داغم

چون فلس ماهی، از ناروایی

در شام هجرت، چون شمع کشته

[...]

حزین لاهیجی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

دل می برد دل ای هوشمندان

آن عقد دندان آن لعل خندان

این با که گویم کآخر گرفتند

تسبیحم از کف زناربندان

رحمی که بلبل تا چند بیند

[...]

طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

آرد شبیخون چون هجرت ای ماه

گیرد بلندی شبهای کوتاه

مجنون محزون گریان به وادی

لیلای سرخوش خندان به خرگاه

از میوه تو ای نخل سرکش

[...]

طبیب اصفهانی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵

 

جان میدهد جان، آن لعل خندان

دل میبرد دل، آن عقد دندان

خوش آنکه گریم، چون ابرو بینم؛

آن غنچه لب را، زان گریه خندان

چون در برآرم، او را گذارم

[...]

آذر بیگدلی
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۵

 

کردم چه از لا رخ سوی الا

دیدم مبین خود را در اسما

دادم چو ساقی آنجام باقی

از پای تا سرگشتم همه لا

نا اسم و رسمی نه وضع و شکلی

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۸۳

 

این عکس ساقیست در جام ساطع

یا گشته مهری از باده طالع

تا سوزدم جان آمد بجولان

آتش عنانی چون برق لامع

زلفت که جمعی کرده پریشان

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۲۰

 

ای ماه رویت چون مهر تابان

ما را بکویت از مشرق جان

خلقی بکویت هر سو شده جمع

جمعی ز مویت گشته پریشان

روی تو برجی پر ماه انور

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۴۵

 

ای خاک پایت بر فرق من تاج

فرقم بتاجی گردیده محتاج

تو شاه خوبان در حسن و خوبی

خوبان فرستند بر در گهت باج

افغان که زلفت از کافری کرد

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۱۰۲

 

امشب نگارم با روی چون ماه

از در درآمد الحمدلله

زلف درازش حبل المتین است

کان دست ندهد با عمر کوتاه

رازش که عمری در دل نهفتم

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » جامع الاسرار » بخش ۳ - حکایت

 

چون سروآزاد برسر فرازان

هرسو نشاندی دربند فرمان

از کفر زلفش بس مر دره را

زنار بستی بر گردن جان

خود بت پرست و در بت پرستیش

[...]

نورعلیشاه
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۷

 

ز آن روی جان بخش ز آن قد دلخواه

جان و دل من درناله و آه

نام گناهی ای شه نبردی

تا از چه جرمم راندی ز درگاه؟!

تا خواجه می چید اسباب خانه

[...]

سحاب اصفهانی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - طریق تحصیل رضا

 

گر تیغ بارد از کوی آن ماه

گردن نهادیم الحکم لله

ملا احمد نراقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۷

 

رعنا غزالم فصل بهار است

مشکوی گلزار رشگ تتار است

تا کی چو نرگس مخمور باشی

در جام لاله می خوشگوار است

بر عمر رفته افسوس تا چند

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۲

 

چندان بکویت ما پا فشردیم

تا سر باخلاص آنجا سپردیم

طوق سگانت کرده بگردون

خود را به تلبیس زآنها شمردیم

گر بود عقلی و ربود دینی

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
sunny dark_mode