از پرتو مهر، شد آخر آن ماه
محفل فرزندم، الحمدالله
دامان خرگاه، تا برزد آن ماه
شد ماه پنهان، در زیر خرگاه
ما را بکویش خیزد چه از آه
آن قصر عالی این رشته کوتاه
غیر و من آخر تا چند باشیم
مقبول مجلس مردود درگاه
نخلیست مقصود کورا و ما را
شاخیست سرکش دستیست کوتاه
چون آفتابش گویم که باشد
ماه من و مهر آن مهر و این ماه
او همدم غیر وز رشک ما را
آهی و صد اشک اشکی و صد آه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق شاعر درباره فرزندش و دوری از اوست. شاعر از وجود یک ماه اشاره میکند که نماد زیبایی و عشق فرزندش است. او احساس میکند که این زیبایی در پنهان است و از محدودیتها و فاصلهها رنج میبرد. همچنین به مقایسهای بین خود و دیگران میپردازد و از ناکامی در جلب توجه و قبول در محفلهای اجتماعی صحبت میکند. در نهایت، نویسنده به اندوه و اشکهای ناشی از عشق و حسرت اشاره میکند.
هوش مصنوعی: با نور محبت، سرانجام آن ماه درخشان در محفل فرزندم ظاهر شد، شکر خدا.
هوش مصنوعی: دامان خیمه، تا وقتی که آن ماه بالا آمد ماهی که در زیر خیمه پنهان شده بود.
هوش مصنوعی: دلیل تنگنای ما آن است که از دلخوشیهای برجسته و زیبا دور هستیم. هر چه تلاش کنیم، نمیتوانیم از آن لذتها بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ما تا چه زمانی میخواهیم در کنار یکدیگر بینتیجه و خارج از دایرهی مورد قبول باشیم، در حالی که دیگران از ما پذیرفتهترند و در موقعیت بالاتری قرار دارند. به نوعی به تداوم ناکامی و عدم موفقیت در ارتباطات اشاره دارد.
هوش مصنوعی: هدف ما از زندگی مانند درختی نیست که تنها به ظاهر آن توجه کنیم. ما به چیزی عمیقتر و ماندگارتر مینگریم. اگرچه ممکن است دست ما کوتاه باشد و نتوانیم به آسانی به هدفهای بزرگ برسیم، اما همچنان اراده و تلاشی قوی برای دستیابی به خواستهها داریم.
هوش مصنوعی: وقتی میگویم آفتاب، مقصودم ماه من است و آن مهر، همان مهر من است و این ماه هم به همین معنی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: او با دیگران است و از حسادت ما دلی پر از غم دارد، آنقدر که آتش حسرت در دلش شعلهور است و گونهاش از اشک پر شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عیشم مدام است از لعل دلخواه
کارم به کام است الحمدلله
ای بخت سرکش تنگش به بر کش
گه جام زر کش گه لعل دلخواه
ما را به رندی افسانه کردند
[...]
گر حکم قتلم فرمود دلخواه
جان مژده دادم الحمدلله
ای شیخ جاهل در دیر و اهل
ما را که نبود سوی حرم راه
ساقی مستم می ده به دستم
[...]
امر خلافت، گر نیست دلخواه
گردن نهادیم، الحکم لله
خلقی به تضلیل، از راه بردند
پیران جاهل، شیخان گمراه!
ما پیر و جاهل، کمتر شناسیم!
[...]
بر شعله تا چند نازیدنکاه
در دولت تیز مرگیست ناگاه
صد نقص دارد ساز کمالت
چندین هلال است پیش و پس ماه
در فکر خویشیم آزادگی کو
[...]
آرد شبیخون چون هجرت ای ماه
گیرد بلندی شبهای کوتاه
مجنون محزون گریان به وادی
لیلای سرخوش خندان به خرگاه
از میوه تو ای نخل سرکش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.