گنجور

 
نورعلیشاه

ای خاک پایت بر فرق من تاج

فرقم بتاجی گردیده محتاج

تو شاه خوبان در حسن و خوبی

خوبان فرستند بر در گهت باج

افغان که زلفت از کافری کرد

ایمان و دینم یکباره تاراج

آن خال مشکین بر آن بناگوش

هندو نژادیست بنشسته بر عاج

ابرو کمانا کو تیر مژگان

تا آرمش پیش از سینه آماج

رفتی و ما را در دیده یارا

شد روز روشن همچون شب داج

معراج هرکس باشد بکوئی

چون نور ما را کوی تو معراج