کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۳
تو زما وصف آن جمال مپرس
لب او بین و از زلال مپرس
عقل گفتا به روی او چو نی
گفتمش روی بین و حال مپرس
گفته ای در سر که رفت سرت
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۰
من و دردت مرا دوا این بس
از توام شربت شفا این پس
ای که داری دوای درد دلم
آن ترا باش گو مرا این بس
ما به بی رحمی از تو خرسندیم
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۱
نیست کس را به حسن روی تو قیل
چه توان گفت روشن است دلیل
با لیت چشم را مضایقه چیست
م ت کی دیده به نقل بخیل
می کشد سر ز خاک پای تو زلف
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۷
با تو از دل نشانه یافتهام
خبر از دزد خانه یافتهام
هرچه گم شد مرا گمان بر تست
جویمت چون بهانه یافتهام
تا شدم گم به کوی محنت دوست
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۶
دل گرفت از بتان به رویم
راست گویم دروغ میگویم
مستم از بوی عنبرین مویان
نیست هشیار بک سر مویم
میکنم زآن لب و دهان پرسش
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۹
دوش با خود ترانه میگفتم
غزل عاشقانه میگفتم
جام بر کف حکایت لب بار
به شراب مغانه میگفتم
شیم از زلف او چو بود دراز
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۲
سالها شد که در تک و پوییم
تو بمانی عجب چه میجوئیم
وقت آن شد که از حدیقة انس
گل و ریحان دوستی هوئیم
وصف قد تو پیش ابروی تو
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۱
صحبت عاشق و حبیب بهم
فصل گل دان و عندلیب بهم
غم جگر ساخت قسمت من و دل
هر دو خوردیم آن نصب بهم
به تفال قرآن تحسین است
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۰
گر گذاری که با تو در نگویم
خاک پایت به چشم ها بخریم
تا ببوسیم آستان ترا
حلقه حلقه نشسته گرد دریم
گر غرامت ستانی از انصاف
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۱
اگر من از عشق آن دو رخ میرم
ای گل روضه دامنت گیرم
کاشی سازند از گلم مرغی
با کمان ابرونی زند تیرم
دیدم آن رخ بخواب خوش سحری
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۵
من ز جانان به جان گریختهام
وز جفای جهان گریختهام
آفرین بر گریزپایی من
کز غم این و آن گریختهام
خلق در خانهام کجا یابند
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۳
ای غمت فوت جان سوختگان
داغ عشقت نشان سوختگان
کرده عشقت هزار سینه کباب
بنا شده میزبان سوختگان
در دل و جان ما زدی آتش
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۴
سرخوش است ای پسر مرا باتو
کشت چشم توأم نه تنها تو
بر در و بام دل چه گردد جان
او درین خانه باش گو یا تو
کوثر و سلسبیل هر دو روان
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۷
ای منت جانفشان دیرینه
داغ عشقت نشان دیرینه
بفراموشیت نیامده نیز
بادی از عاشقان دیرینه
بینو بودم هلاک خویش گمان
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۰
با تو در دل نبایدم رخ ماه
رخ نیارد شدن به خانه ماه
درشمایل و قد تو لطف خداست
هست لطف خدا به تو همراه
بینمت دایم و چنان دانم
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۲
ای دهان تو قند و لب همه می
قند پیش لب تو لیس بشی
تیر از آن قد نهاده سر بگریز
بیشکر دور نیست ناله نی
راز ما فاش کرد خون سرشک
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۹
با تو ه را نمی رسد دعوی
شاهدند آن دو رخ برینه معنی
گر بدیدی ز دور سرو تو حور
ننشستی به سایه طوبی
مانده برمیم آن دهان حیران
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۱
ترکمن مه بود بترکی آی
خوش بود یکشبی به پیش من آی
دیده مه که چون رود بر بام
نو مهی هم به بام دیده برای
خانه بنده بنده خانه تست
[...]
