گنجور

 
کمال خجندی

با تو در دل نبایدم رخ ماه

رخ نیارد شدن به خانه ماه

درشمایل و قد تو لطف خداست

هست لطف خدا به تو همراه

بینمت دایم و چنان دانم

که نکردم هنوز نیم نگاه

گر گناهست در رخ تو نظر

باد چشم پر آب غرق گناه

غرق دریای آتش و آب است

جان عاشق میان گریه و آه

او نخواهد برآمد از سر خاک

دردمند ترا به جای گیاه

طیب زلفت بخویش برد کمال

چون که با خاک رفت طاب ثراه

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

از شبستان ببشکم آمد شاه

گشت بشکم ز دلبران چون ماه

کسایی

ای ز عکس رخ تو ، آینه ماه

شاه حُسنی و ، عاشقانْت سپاه

هر کجا بنگری ، دمد نرگس

هر کجا بگذری ، برآید ماه

روی و موی تو نامهٔ خوبی است

[...]

ابوسعید ابوالخیر

بر فلک بر دو مرد پیشه ورند

آن یکی درزی آن دگر جولاه

این ندوزد مگر قبای ملوک

و آن نبافد مگر گلیم سیاه

مسعود سعد سلمان

دولت خاص و خاصه زاده شاه

رایت فخر بر کشید به ماه

تاج گردون محمد آنکه گرفت

در بزرگیش ملک و عدل پناه

ملک را داد رای او رونق

[...]

مشاهدهٔ ۱۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه