گنجور

 
کمال خجندی

سرخوش است ای پسر مرا باتو

کشت چشم توأم نه تنها تو

بر در و بام دل چه گردد جان

او درین خانه باش گو یا تو

کوثر و سلسبیل هر دو روان

شده پنهان چو گشته پیدا تو

واعظا چند خوانیم به بهشت

استا ن برای ما ازو نگذریم فرما تو

گل فروتر نشانده اند از سرو

بر گذشته ازو به بالا تو

گفته شیرین لبان ترا در روی

مگسانیم ما و حلوا تو

نوخطان در جواب نامه کمال

لا نوشتند جمله الا تو

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

ای به بالا بلند و زیبا تو

رشک سرو بلند بالا تو

زرگر از سیم چون تو بت نکند

خواه هم برد و خواه فرما تو

در دلت هیچ جا نمی گیریم

[...]

قاسم انوار

دل شوریده را تمنا تو

در سرم مایهای سودا تو

صورت کون چون معماییست

کاشف سر این معما تو

در تماشای صورت و معنی

[...]

حسین خوارزمی

آخر ایجان جمله اشیا تو

هم نهانی و هم هویدا تو

پرده از کاینات ساخته ای

در پس پرده آشکارا تو

در پس پرده های گوناگون

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه