اوحدی » جام جم » بخش ۹۷ - در صفت زرق و ریا و ارباب آن
نه به دانش دل تو گردد نرم
نه سرت را ز خلق و خالق شرم
اوحدی » جام جم » بخش ۱۰۱ - در خطر مخلصان و نازکی آداب عبودیت و وقت آزمایشهای حق سبحانه
غضب او نهفته باشد و نرم
تا در آزارش افتی از آزرم
اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۵ - در شرح حال اهل زرق و تلبیس
ببرندش به دعوتی دو سه گرم
تا در افتد زنان خلق به شرم
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل اول » بخش ۵ - الفرقة الاولی
گر زمین از شعاع گردد گرم
قرص خور کی بگردد ای بی شرم
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هشتم » بخش ۴ - حکایت
من ندیدم قضا چنین مبرم
که بگردد همی به نیم درم
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۳
سه نقطه یک الف همی نگرم
الفی در حروف می شمرم
در همه حرف ها یکی بینم
نقطهٔ اول است در نظرم
هفت هیکل به ذوق می خوانم
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۹
در همه آینه یکی نگرم
آن یکی در هزار می شمرم
هر چه بینم به نور او بینم
جام گیتی نماست در نظرم
زندهٔ جاودان منم که به عشق
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۰
جام گیتی نماست در نظرم
همه عالم به نور او نگرم
ساغر می مدام می نوشم
شادی عاشقان و غم نخورم
هر کجا رند سرخوشی بینی
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲۷
هر کجا صورتی است در نظرم
شاهد معنثی در او نگرم
گوهر حقههای جوهریی
بر سر چارسو همی نگرم
نقد گنجینهٔ جهان دارم
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۵ - مناجات در تضرع و ابتهال به حضرت ذوالجلال والافضال جل جلاله و عم نواله
خود گرفتم که از سگان بترم
مکن از حلقه سگان بدرم
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲۲ - در مذمت آنان که به جهت اجتماع عوام و استجلاب منافع معاش از ایشان مجالس آرایند و به سبیل جهر و اعلان به ذکر حق سبحانه و تعالی اشتغال نمایند
خنکی چند کرده خود را گرم
نه ز خالق نه از خلایق شرم
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۳۸ - در بیان معنی ان من العصمة ان لایقدر
من که عیب است پای تا به سرم
کی به عیب کسان فتد نظرم
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۰۱ - قصه کلنگی که او را چون باز شکار کردن کبوتر هوس کرد و به واسطه این هوس از گرفتن کرم های آبی باز ماند و به شکار کبوتر نرسید بلکه خود شکاری دیگری شد
باد ازین کار و بار خویشم شرم
که به کرمی شوم چنین دلگرم
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۲۰ - در بیان آنکه انسان را قابلیت جمیع صفات متقابله هست به هر کدام که میل می کند و ورزش آن پیش می گیرد در آن به کمال می رسد
گر بخیلی به جود کوش و کرم
بذل دینار پیشه ساز و درم