بخش ۱۰۱ - قصه کلنگی که او را چون باز شکار کردن کبوتر هوس کرد و به واسطه این هوس از گرفتن کرم های آبی باز ماند و به شکار کبوتر نرسید بلکه خود شکاری دیگری شد
گازری در در نواحی بغداد
بود در کار گازری استاد
بر لب دجله گازری کردی
روزی خود ز گازری خوردی
بر لب آب دایما می دید
که کلنگی بزرگ می گردید
کرمکی چون ز آب بنمودی
نول کردی دراز و بربودی
به همان از جهان قناعت داشت
غیر آن جمله باد می پنداشت
داشت با عز من قنع پیوند
بود پروازگاهش اوج بلند
خوار ناکرده ذل من طمعش
بود بی ذلت طمع شبعش
ناگهان روزی از هوا بازی
تیز پری بلند پروازی
کرد سوی کبوتری آهنگ
نای او را گرفت سخت به چنگ
از سر همت بلند که داشت
اندکی خورد و بیشتر بگذاشت
از کرم نیست مدخلی کردن
خوان نهادن تمام خود خوردن
به ازان سفره حفره آتش
که نشد زو گرسنه ای دل خوش
چون بدید آن کلنگ ساده نهاد
آتشی در نهاد او فتاد
گفت من خود به جثه زو بیشم
شیوه او چرا نیندیشم
باد ازین کار و بار خویشم شرم
که به کرمی شوم چنین دلگرم
همه عالم پر از وحوش و طیور
چند باشم به کرمکی مغرور
بعد ازین همتی به کار کنم
لایق خویشتن شکار کنم
به جهان در دهم صلای کرم
خود خوردم طعمه و خورانم هم
این بگفت و گشاد بال چو باز
از زمین کرد بر هوا پرواز
از قضا دید کز میان هوا
شد مطوق حمامه ای پیدا
کرد بر وی به سان باز کمین
تا فرو گیردش به چنگل کین
سرنگون شد ز بخت بد فرمای
در غدیری فتاد پر گل و لای
ماند در لای و گل پر و بالش
شد به ادبار مبدل اقبالش
دید گازر و شکاریی بی فخ
گفت به به که نیک شد مطبخ
بر گرفتش روان و با دل شاد
رو به خلوتسرای خویش نهاد
کرد شخصی سؤال ازو به شگفت
کین چه مرغ است در جوابش گفت
این کلنگیست کرده شهبازی
خورده زین صنعت تبه بازی
ساخته از پی شکار فنی
کرده خود را شکار همچو منی
هر که افزون کشد قدم ز گلیم
افکند خویش را به ورطه بیم
باز را در شکار بودن به
جغد را جغدوار بودن به
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، داستانی از یک گازری در بغداد روایت میشود که در کنار دجله مشغول به کار است. او یک روز متوجه یک کرم کوچک میشود و از سر قناعت و عدم طمع زندگی میکند. اما ناگهان تصمیم میگیرد به مانند یک پرنده بلند پرواز کند و از دست کرم بودن خجالت میکشد. او تصمیم میگیرد به جستجوی شکار برود، اما در حین پرواز به دام میافتد و به گل و لای میافتد. در اینجا، او متوجه میشود که خود را درگیر طمع و بلند پروازی کرده و به حالت نامناسبی گرفتار شده است. این داستان به نوعی به پیام اخلاقی درباره احتیاط در خواستهها و مرز بین طمع و قناعت اشاره دارد و نشان میدهد که بلندپروازی گاهی به ضرر فرد میشود.
هوش مصنوعی: در نواحی بغداد، فردی به نام گازر وجود داشت که در کار خود مهارت زیادی داشت.
هوش مصنوعی: روزی به کنار دجله رفتم و از آنجا بهرهای بردم، اما بعدها نتیجهاش را چشیدم و آنچه به دست آوردم به من آسیب زد.
هوش مصنوعی: در کنار آب، همواره شاهد بود که یک کلنگ بزرگ در حال چرخش و حرکت است.
هوش مصنوعی: یک کرم کوچک وقتی از آب بیرون آمد، طولی کشید و خود را دراز کرد و به حرکت درآمد.
هوش مصنوعی: او از جهان تنها به همان مقدار که نیاز داشت قناعت میکرد و باقی چیزها را بیهوده میپنداشت.
هوش مصنوعی: او با شرافت و عزت خود پیوندی دارد که باعث میشود به اوج و بلندپروازی برسد.
هوش مصنوعی: کسی که به من بیاحترامی نکرده، نسبت به من طمع و امید دارد، در حالی که او با ذلت به سر نمیبرد، بلکه با طمع به آرامش و رضایت میرسد.
هوش مصنوعی: روزی ناگهان، پرندهای بزرگ و چابک از آسمان ظاهر شد و بازیگوشی کرد.
هوش مصنوعی: او به سوی کبوتر رفت و صدای نای او را با قوت در دست گرفت.
هوش مصنوعی: او به خاطر اراده و تلاش بالا، کمی از آنچه داشت برداشت و بیشتر آن را رها کرد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کسی که با بزرگواری و محبت به دیگران کمک میکند و دستگیرشان میشود، نباید از فضیلت خود برای نفع شخصی بهرهبرداری کند. در واقع، آنچه که انجام میدهد باید خالصانه و بدون انتظار پاداش باشد.
هوش مصنوعی: بهتر از آن است که در کنار سفرهای که در آن آتش گرفته و هیچکس از آن بهرهمند نشده است، به گرسنگی و بیدلخوشی زندگی کنیم.
هوش مصنوعی: وقتی او آن کلنگ ساده را دید، آتش اشتیاق و احساساتش در درونش شعلهور شد.
هوش مصنوعی: میگوید که من خودم از او بزرگتر هستم، پس چرا باید به شیوهی او فکر کنم؟
هوش مصنوعی: باد از این وضعیت و حالتی که دارم، خجالت میکشم که به خاطر محبت، اینقدر امیدوار و دلگرم شدهام.
هوش مصنوعی: در این دنیا پر از موجودات وحشی و پرندگان، من فقط به یک کرمک کوچک و مغرور تبدیل شدهام.
هوش مصنوعی: از این به بعد تلاش و تلاشی انجام میدهم که شایستهی خودم باشد و به دنبال شکار ایدهها و موفقیتها بروم.
هوش مصنوعی: من در این دنیا با لطف و مهربانی خودم را به دیگران میزنم و همزمان خودم را نیز تسلیم مردم میکنم.
هوش مصنوعی: او این را گفت و بالهایش را مانند باز باز کرد و از زمین برخاست و به هوا پرواز کرد.
هوش مصنوعی: اتفاقاً دید که در میان آسمان، یک قمری پیدا شد.
هوش مصنوعی: او مانند یک باز کمین کرده است تا به چنگش درآورد و انتقامش را بگیرد.
هوش مصنوعی: به خاطر بدی بخت، او از موقعیت و جایگاه خود سقوط کرد و در شرایطی سخت و نامناسب قرار گرفت.
هوش مصنوعی: در شرایط سخت و دشوار، فرصتی که برای فرد ایجاد شده بود، به ناامیدی و بیعرضگی تبدیل شد و در نهایت او را به وضعیتی نامناسب دچار کرد.
هوش مصنوعی: گازر و شکاری به یکدیگر نگاه کردند و با تعجب گفتند: چقدر خوب شد که آشپزخانه آماده است.
هوش مصنوعی: او با روحی شاداب و دل خوش به سوی منزل شخصیاش رفت.
هوش مصنوعی: شخصی از دیگری سوالی پرسید و با تعجب از او خواست تا توضیح بدهد که آن پرنده چیست. او در پاسخ گفت...
هوش مصنوعی: این کلنگ، ابزاری است که شهباز (نماد قدرت و آزادي) را به چالش کشیده و به خاطر این مهارت، به ناکامی دچار شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی که خود را به گونهای خاص ساخته و تربیت کرده، در واقع مانند یک شکارچی با دقت و آگاهی عمل میکند. او به طور هوشمندانه خود را فراهم کرده تا به هدفش برسد، مانند یک شکارچی که به دنبال شکار است. به نوعی، این بیانگر تلاشی است که انسان در راه اهدافش انجام میدهد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در تلاش و کوشش خود افراط کند و از حد بگذرد، در نهایت ممکن است خود را به خطر بیندازد.
هوش مصنوعی: باز در شکار، مانند جغد که در تاریکی شب زندگی میکند. به عبارتی، تواناییهای هر موجودی متناسب با شرایط و محیط خود است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.