همه روی زمین نفاق گرفت
مردمی ترک اتفاق گرفت
از حقیقت به دست کوری چند
مصحفی ماند و کهنه گوری چند
کور با کس سخن نمیگوید
سر قرآن کسی نمیجوید
روح قرآن بر آسمان بردند
نقد تحقیق ازین میان بردند
روز بد را علامت این باشد
پیش نیکان قیامت این باشد
در جهان نیست صاحب دردی
بیریا دم نمیزند مردی
شرع را یک تن خلف بنماند
روش و سیرت سلف بنماند
روی گیتی پر از صلف شد و لاف
همه زرقست و شید قاف به قاف
اهل زرق و نقاق هم پشتند
صادقان را به خون دل کشتند
راستی را نشانه نیست پدید
راستی در زمانه نیست پدید
مرد معنی ازین میان دورست
به حجاب خمول مستورست
چشم اخلاص و صدق خفته بماند
چهرهٔ مردمی نهفته بماند
بیخطر نیست کار سیر امروز
دیده ور شو که نیست خیر امروز
اهل مکر و حیل بکوشیدند
به ریا روی دین بپوشیدند
سخن صدق سر بلاف آورد
دین چو سیمرغ رو به قاف آورد
طالبی، چشم و گوش باش، ای دل
با چنینها بهوش باش، ای دل
که بسی دام و دانه در راهست
گذرت جمله بر سر چاهست
چو نهنگند باز کرده دهان
همه در نیل غرق و گشته نهان
تا نهنگت به کام در نکشد
دست غولت به دام در نکشد
پیر شیاد دانه پاشیده
گرد او چند ناتراشیده
ریش را شانه کرده، پره زده
سرکه بر روی نان و تره زده
پنج شش جا نهاده حلقهٔ ذکر
سر خود را فرو کشیده به فکر
تا که میآورد ز در خوانی؟
یا که سازد برنج و بریانی؟
سخنی از درون بدر نکند
کش تخلص به نام زر نکند
کم بری زر، ز زرق نپذیرد
پر بری، زود در بغل گیرد
گر چه گوید که: هیچ نستانم
ندهد باز اگر دهی، دانم
دل آنرا که درد این کارست
جستجوی دلیل ناچارست
زندهای کو؟ که بنده باشیمش
سر به فرمان فگنده باشیمش
چند ازین هایهوی بیدردان؟
زنگ مردی و بوی نامردان؟
همچو گردون کبود جامه شده
صید را گرگ این تهامه شده
از برون خرقههای صابونی
وز درون صدهزار مابونی
چون بیابند نو ارادت را
کار بندند عرف و عادت را
جامهٔ زرق و شید زرد کنند
بر دلش حب مال سرد کنند
ببرندش به دعوتی دو سه گرم
تا در افتد زنان خلق به شرم
پس به رمزش درآورند از خواب
کای پسر، وقت میرود، دریاب
گر مریدی کجاست سفرهٔ آش؟
ور نداری درین میانه مباش
دردمند از دم عزیمت خوان
که: دم نقد را غنیمت دان
به فریب وخیم و دانهٔ خام
ساده دارا درافگنند به دام
از میانشان برون رود درویش
ناخن اندر قفا و سر در پیش
روی در روی ننگ و نام کند
از در و کوچه اقچه وام کند
درمی چند را بلاو دهد
پیر و همخرقه را پلاو دهد
ببرد شیخ را به مهمانی
با مریدان سخت پیشانی
صوفیان سفره را فراز کشند
آستین از دو دست باز کشند
همه در هم خورند کین فرضست
خود نگویند کز کجا قرضست؟
کودکان ناشتا، پدر مدیون
مخور این نان و آش، خون خور خون
فقر بیرون ز ازرقست و کبود
نام آتش چرا نهی بردود؟
حقه خالی و بوالعجب عورست
جرم او نیست، دیدهها کورست
شب کس را کجا کند چون روز؟
پیر محراب کوب منبر سوز
شیخ باید که سیم و زر سوزد
تا ازو دیگری نیاموزد
گر ندانی تو این درم سوزی
زان بهشتی چرانیاموزی؟
کو به عمری چنین کتابی ساخت
پس به پیلی درم یخ آبی ساخت
بنگر پیل مات درویشان
شاه را طرح دادن ایشان
شیخ ما آنچنان بزرگانند
نه چنین روبهان و گرگانند
متصرف شدی، شکاری کن
قلعهای برگشای و کاری کن
تو کت این گاوهای پروارند
لاغران را مکش، که مردارند
ایکه اندر فریب ایشانی
در فریب تواند، تا دانی
گر دهندت به دست بر بوسه
کاه پیشت نهند و سنبوسه
گه به باغ و به خانه خوانندت
گاه پیش ملک دوانندت
خواجه رنجور شد، عیادت کن
به شود، حرمتش زیادت کن
آن نیامد ببین که: حالش چیست
وین درآمد، نگر سالش چیست؟
دست بگذار تاش میبوسند
تن بهل، تا درو همی دوسند
شعر خوانند، تا تو شور کنی
مدح گویند، تا غرور کنی
گر نیایی به رقص، سرد شوند
ور برقصی، به عیب مرد شوند
این یکی از سفر رسید، ببین
وان سفر میکند، چنین منشین
نروی از در تو باز استند
بروی جمله در مجاز استند
با رفیقانت ار به مهمانی
ببرد دوستی به پنهانی
زان میان گر بود مریدی کم
« فقنا ربنا» زکین شکم
تو چو اشتر مهارشان داده
تن خود را به کارشان داده
روز و شب چون درین بلا باشی
کی توانی که با خدا باشی؟
خاص خودشان مکن که عامند این
دانهشان پر مخور، که دامند این
رد عام و قبول عامی چیست؟
گر تمامی تو ناتمامی چیست؟
گوسفندی به سفره سازندت
بعد از آن همچو بز ببازندت
از برای تو گر چه مشت زنند
گر بلغزی ترا درشت زنند
لوت خوردی و زله بر بستی
در گمانی که رفتی و رستی
این جماعت بهشت میخواهند
خانهٔ نقرهخشت میخواهند
حور و غلمان و جوی شیر و شراب
میوههای شگرف و مرغ و کباب
گر توانی تو بر گشای این بند
ورنه بنشین، به ریش خویش مخند
چون ندانی که این بهشت کجاست؟
مردمان را چه خوانی از چپ و راست؟
تو که پولی نمیتوانی هشت
چون زند همت تو زرین خشت؟
گر بپرسم به خود فرو مانی
نیک ترسم تو بد فرومانی
به تو پندار مردمان دگرست
خلق را بر دلت گمان دگرست
که سخن با خدا همیگویی
حکم داری بر آنچه میجویی
هر کرا بر کشی بهشتی شد
وانکه را رد کنی به زشتی شد
به شب و روز خواب و خوردت نیست
جز دل گرم و آه سردت نیست
در قبولت به این همی کوشند
ورنه نامت باقچه نفروشند
فقر اگر خوردنست و گاییدن
هرزهای چند بر دراییدن
همه را بهتر از تو هست این حال
بر سر جاه و ملک و شوکت و مال
برو، ای خواجه، چارهٔ خود کن
رقعه بر دلق پارهٔ خود کن
زهر مارست گنج بردن تو
وین برنج و ترنج خوردن تو
اینکه گفتی که مرشدست مفید
برساند مراد را به مرید
فارغست او ازین ستایش تو
زانکه رسوا شد از نمایش تو
میفروشی، که خود بهاش خوری
میپزی دیگ او، که آش خوری
میوه تا کی خوری ز باغ کسان؟
چه فروغت دهد چراغ کسان؟
نام مردم فروختن تا چند؟
چوب همسایه سوختن تا چند؟
هست حال شما درین بازار
حال آن ترکمان و آن طرار
آنکه از خود مگس نداند راند
به بهشتت کجا تواند خواند؟
وانکه از خشم دشمنان سوزد
چون رخ دوستان برافروزد؟
بر وی این نام را به زور مبند
کمرش بر میان عور مبند
پیش ما چیست نشر این نامه؟
صلواتی میان هنگامه
چشم صد کون خر بخواهی بست
تا بلیسی تو در میانجی دست
به نصیحت نکو نمیگردی
کار من نیست چوب بد مردی
پر شد این شهر و ده ز آفاتت
مگر ایزد کند مکافاتت
دیگ اهل هنر بجوشانی
هنر و نام او بپوشانی
تا مبادا که سربلند شود
به دیار تو ارجمند شود
بدهد شرح شهر سوزی تو
یا کند قصد رزق و روزی تو
اهل داند ترا بخواند شیخ
جز مقلد ترا که داند شیخ؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن بیانگر نفاق و ریاکاری در میان مردم و دینداران است. شاعر به انتقاد از وضعیت موجود میپردازد و نشان میدهد که بسیاری از افراد به ظاهر مذهبی شدهاند ولی در باطن به بیصداقتی و فریبکاری مشغولند. وی میگوید که حقیقت و راستی در جامعه به کلی گم شده و افراد صادق در محنت و رنج هستند. همچنین به این نکته اشاره میکند که دینی که به نام دین برپا میشود، در واقع تنها نقابی برای بلعیدن مال و قدرت است. در نهایت، پیام شاعر این است که باید هوشیار باشیم و از گزند این افراد و نیرنگهایشان دوری کنیم و به دنبال حقیقت باشیم.
هوش مصنوعی: در تمام جهان، نفاق و دورویی رواج پیدا کرده و مردم از اتحاد و همبستگی دور شدهاند.
هوش مصنوعی: از حقیقت، تنها برخی افراد ناآگاه باقی ماندهاند و عدهای از آنها هم کهنهاند و قدیم هستند.
هوش مصنوعی: فرد نابینا با هیچکس صحبت نمیکند و به دنبال فهم محتوای قرآن نیست.
هوش مصنوعی: روح قرآن را به آسمان بردند و از میان آن، تحقیقات معتبر را کنار گذاشتند.
هوش مصنوعی: روزهای بد نشانهای است که در روز قیامت، نیکیها و رفتارهای خوب انسانها مشخص خواهد شد و به آنها پاداش داده خواهد شد.
هوش مصنوعی: هیچکس در دنیا نیست که بدون خودخواهی و دورنگی دردی را احساس کرده و دربارهاش صحبت کند. هر کس که به راستی دردی را بچشد، به طور معمول با نیت صادقانه این کار را نمیکند.
هوش مصنوعی: هیچ کسی نمیتواند راه و رفتار پیشینیان را به طور کامل حفظ کند و پیروی کند.
هوش مصنوعی: دنیا پر از فریب و نیرنگ شده و همه چیز تظاهر و دروغ است؛ هرکس در هر گوشهای به دروغ ادعای بزرگی میکند.
هوش مصنوعی: افراد فریبکار و ظاهرفریب، همیشه افراد راستگو و صادق را با درد و رنج میکشند و به آنها آسیب میزنند.
هوش مصنوعی: در واقعیت، نشانهای از حقیقت وجود ندارد و در این دنیا، حقیقت قابل مشاهده نیست.
هوش مصنوعی: مرد واقعی و معنیدار در میان ما حضور دارد، اما به دلیل وضعیت پنهانی و بیخبری، از نظرها دور است.
هوش مصنوعی: چشمی که با اخلاص و صداقت است، خوابش برده و چهرهٔ مردمی به خوبی پنهان مانده است.
هوش مصنوعی: امروز در کارهایی که میکنی، احتیاط کن و خودت را آماده کن؛ چراکه در این روز، به خیر نخواهی رسید و ممکن است دچار خطر شوی.
هوش مصنوعی: بعضی از افراد فریبکار تلاش کردند تا با ظاهر سازی دین و مذهبی به دنیا نشان دهند که مومن هستند.
هوش مصنوعی: وقتی که کلام راست و درست به زبان بیاید، دین مانند پرنده افسانهای سیمرغ به قله قاف میرسد.
هوش مصنوعی: ای دل، هوشیار باش و مراقب، چرا که با چنین افرادی باید حواست جمع باشد. چشم و گوش خود را باز کن و همیشه بیدار باش.
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، موانع و چالشهای زیادی وجود دارد که ممکن است شما را به دام اندازند، و باید مراقب باشید زیرا خطرات زیادی در کمین هستند.
هوش مصنوعی: مثل نهنگهایی که دهانشان را باز کردهاند، همه در نیل غرق شده و ناپدید گشتهاند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که نهنگ تو را نبلعد، دستان غول تو را به دام نخواهد انداخت.
هوش مصنوعی: پیر کلاهبردار دانههایی را در اطراف خود پاشیده، در حالی که چند نفر هنوز ناآماده و ناپخته هستند.
هوش مصنوعی: ریش را مرتب کرده و به نان سرکه و تره زده است.
هوش مصنوعی: در چندین نقطه، حلقهای از یاد خدا را گذاشته و به عمق اندیشه فرو رفته است.
هوش مصنوعی: آیا کسی به در میآید تا شما را دعوت کند؟ یا اینکه کسی برای شما غذایی مثل برنج و بریانی آماده میکند؟
هوش مصنوعی: اگر دل و جان چیزی را نگوید، هیچ کس نمیتواند آن را بیان کند و اگر کسی با نام نیک و خوشی شناخته نشود، ارزش واقعیاش فاش نخواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر چیزی کمیاب باشد، به سادگی نمیتوان به آن اعتماد کرد؛ اما اگر به وفور موجود باشد، به سرعت جذب میشود و مورد توجه قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: اگرچه او میگوید که هیچ چیزی نمیخواهم، اما اگر چیزی به من بدهی، میفهمم و میدانم.
هوش مصنوعی: کسی که درگیر درد و مشکلات این کار است، ناگزیر باید به دنبال دلیل و علتی برای آن بگردد.
هوش مصنوعی: کیست که زنده باشد و ما به او خدمت کنیم و سر به فرمانش بگذاریم؟
هوش مصنوعی: چقدر از این سر و صداهای بیفایده و بیدرد میزنند؟ اینجا خبری از مردانگی نیست و فقط بوی نامردی به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف وضعیتی میپردازد که در آن آسمان به رنگ تیره و غمگینی درآمده است و شکار در دامی افتاده، مانند گردنکشی که در دام گرگها قرار گرفته است. این تشبیه به تصویر کشیدن شرایط سخت و خطرناک برای صید اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ظاهر اینگونه است که مردم در بیرون لباسهای معمولی و سادهای به تن دارند، اما در واقع درون آنها ویژگیها و صفات فراوانی وجود دارد که نشان دهنده شخصیت و عمق وجودشان است.
هوش مصنوعی: زمانی که افراد به عشق و محبت جدیدی دست یابند، به شدت به قواعد و رسوم معمول پایبند میشوند.
هوش مصنوعی: لباسهای زیبا و زرد رنگ بر تن او میپوشانند، اما عشق به مال و ثروت در دل او را سرد میکنند.
هوش مصنوعی: او را به یک مهمانی میبرند تا عدهای دیگر هم به حضور او افتخار کنند و کمی احساس شرم کنند.
هوش مصنوعی: پس به تو میگویند که از خواب غفلت بیدار شو، ای پسر، زیرا وقت به سرعت میگذرد، پس آن را دریاب و زندگی را درک کن.
هوش مصنوعی: اگر مریدی خواهان استفاده از غذا و نعمت است، بگوید کجاست سفرهٔ آش؟ و اگر نمیتواند در این میان از چیزی بهرهمند شود، بهتر است در آنجا حضور نداشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی در رنج و درد باشد، باید با شروع کار و سفر، از فرصتی که در حال حاضر دارد بهرهبرداری کند و آن را مغتنم بشمارد.
هوش مصنوعی: به آدمی که سادهلوح و نادان است، به راحتی میتوان فریب داد و او را در تلهای انداخت.
هوش مصنوعی: از میان آنان، تنها درویش با خویشتنداری و وقار بیرون میآید، در حالی که سرش را پایین نگه داشته و دستانش را در قفا (پشت خود) قرار داده است.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که وقتی کسی با چالشها و دشواریها مواجه میشود، باید با شجاعت و قاطعیت به آنها رو به رو شود و به خوبی از خود دفاع کند. همچنین، به معنای تلاش برای نشان دادن نام نیک خود در جامعه و دوری از ننگ و عیبهاست.
هوش مصنوعی: پیر و کسی که تجربه دارد، میتواند در مدت کوتاهی به انسانها و مسائل راهحلهایی بدهد و همزمان به کسانی که در عذاب و مشکل به سر میبرند، کمک کند.
هوش مصنوعی: شیخ را با مریدان به مهمانی میبرند که برای او بسیار محترم و با اراده هستند.
هوش مصنوعی: عارفان و زاهدان با دستهای باز از دو طرف، سفرهای پر از نعمت را به نمایش میگذارند.
هوش مصنوعی: همه با هم در حال درگیری و نزاع هستند، اما هیچکس نمیگوید که دلیل این درگیری از کجا آمده است و چرا چنین وضعیتی به وجود آمده.
هوش مصنوعی: کودکان گرسنه و بیپناهی هستند که پدر خود را به خاطر این نان و آش و وامهایی که باید بپردازد، ملامت نکن. این نان و آش، حاصل رنجهای دیگران است و نباید به راحتی از آن گذشت.
هوش مصنوعی: فقر از رنگهای آبی و کبود خارج است، پس چرا آتش را در دودش ننهی؟
هوش مصنوعی: راست و حقیقت ممکن است در ظاهر فریبنده و عجیبی به نظر برسد، اما گناهی ندارد و این نادانی و کورشدن چشمهاست که باعث میشود نتوانیم آن را ببینیم.
هوش مصنوعی: شب برای کسی مانند روز روشن نیست. آن عالم کهنهکار، که در محراب عبادت مینشیند و بر منبر میسوزد، در این شبهای تاریک چه راهی دارد؟
هوش مصنوعی: شیخ باید که مال و ثروت را رها کند تا دیگران از او درس صداقت و کمخرجی بگیرند.
هوش مصنوعی: اگر نمیدانی که این درد درونت را میسوزاند، از بهشت چه چیزی یاد میگیری؟
هوش مصنوعی: کسی در طول عمرش کتابی به این ارزش و اهمیت خلق کرده است، اما برای حیوانی مانند فیل تنها به تهیه مقداری یخ و آب بسنده کرده است.
هوش مصنوعی: پیل که نشاندهنده قدرت و عظمت است، در مقابل درویشان که نماد تضعیف و ناتوانیاند، به حالتی حیران و مات مانده دیده میشود، در حالی که درویشان به او راه و طرحی را ارائه میدهند. این تصویر به تضاد بین قدرت و ضعف و همچنین نوعی از نداشتن تسلط بر اوضاع اشاره دارد.
هوش مصنوعی: شیخ ما آنقدر بزرگ و با عظمت است که با این موجودات کوچک و فریبنده قابل مقایسه نیست.
هوش مصنوعی: به دست آوردی، پس به دنبال شکار برو و قلعهای را فتح کن و اقداماتی انجام بده.
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که به گاوهای چاق و پروار توجه کن و به لاغرها که به درد نمیخورند، بها نده. به عبارتی دیگر، افراد یا چیزهای با ارزش و مفید را باید مورد توجه قرار داد و از آنهایی که نتوانستهاند به اهداف خود برسند دوری کرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی در فریب دادن دیگران مهارت دارد، خود نیز ممکن است فریب بخورد تا وقتی که به این حقیقت پی میبرد.
هوش مصنوعی: اگر به تو بوسهای بدهند و پیش روی تو کاه و سنبوسه بگذارند، بدان که ارزش آن عشق بالاتر از چیزهای مادی است و باید به معنای عمیقتری توجه کرد.
هوش مصنوعی: گاهی تو را به باغ و خانه دعوت میکنند و گاهی هم برای زیارت و حضور پیش پادشاه میفرستند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به شدت بیمار شده است، به عیادتش برو و احترمش را بیشتر از قبل نگهدار.
هوش مصنوعی: او نیامد تا ببیند حال من چگونه است، اما اینجا آمده و مینگرد که سال من چگونه گذشت.
هوش مصنوعی: اگر دستی بر روی کسی بگذاری، او به احترام و محبت به تو نزدیک میشود و ممکن است به تو محبت کند و در عوض نیز به تو توجه و عشق نشان دهد.
هوش مصنوعی: شاعرانی که شعر میخوانند، هدفشان این است که تو را به هیجان بیاورند و از تو تمجید کنند تا به خودت مغرور شوی.
هوش مصنوعی: اگر در رقص شرکت نکنی، همه چیز کسلکننده میشود و اگر برقصی، عیبهایی در مردان نمایان میشود.
هوش مصنوعی: یک نفر از سفر برگشته و به تو میگوید که او را ببینی، در حالی که دیگری همچنان در سفر است. به همین دلیل، نباید در حالت بیتوجهی بنشینی.
هوش مصنوعی: نرو، در به روی تو باز است و تمامی درها فقط به ظاهر محدودیت دارند.
هوش مصنوعی: اگر دوستانت تو را به مهمانی دعوت کنند، دوستی این است که این موضوع را به صورت محرمانه نگه داری.
هوش مصنوعی: اگر در جمعی مریدی باشد که در دل چیزی از دنیا ندارد، باید از او بخواهی که به درگاه خداوند دعا کند و از او طلب یاری کند.
هوش مصنوعی: تو مانند شتری هستی که مهارش را به دست گرفتهاند و بدین ترتیب، خود را به کار و فعالیت آنها سپردهای.
هوش مصنوعی: اگر در درد و رنج دائمی باشید، چگونه میتوانید با خداوند ارتباط برقرار کنید؟
هوش مصنوعی: مخصوص خودت نباش و دیگران را نادیده نگیر، این دانههایی که به تو دادهاند، تنها مال تو نیستند و ممکن است برای دیگران هم مفید باشند؛ بنابراین مراقب باش که گرفتار نشوی.
هوش مصنوعی: این بیت به این موضوع اشاره دارد که چه رابطهای بین پذیرش عمومی و عدم کامل بودن وجود دارد. اگر همه چیز به طور کلی پذیرفته شده باشد، پس چه چیزی باعث ناتمامی و نقص در آن میشود؟ این سوال نشاندهندهی تامل در مورد ارتباط بین شناخت عمومی و محدودیتهای آن است.
هوش مصنوعی: گوسفند به خاطر تو قربانی میشود و بعد از آن، مانند بز با تو رفتار میکنند.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر تو به من حمله کنند و جفا کنند، هرگاه که لغزشی از تو سر بزند، به شدت و با خشونت به تو پاسخ میدهم.
هوش مصنوعی: در دام استفاده از نعمتها و لذتها گرفتار شدهای و به خیال خود فکر میکنی که از این بند رهایی یافتهای.
هوش مصنوعی: این گروه به دنبال بهشت هستند و آرزوی زندگی در خانهای با دیوارهای مرواریدی دارند.
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف زیباییها و لذتهای بهشتی پرداخته شده است. اشاره به زنان زیبا، جوانان خوشچهره، نهرهای شیر و شراب، میوههای خوشمزه و غذاهای لذیذ، همه نشاندهندهی فراوانی نعمتها و زیباییهایی است که در بهشت وجود دارد و زندگی دلپذیری را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: اگر میتوانی این مشکل را حل کنی و راهی برای باز کردن این گره پیدا کنی، این کار را انجام بده؛ و اگر نمیتوانی، بهتر است سکوت کنی و به وضعیت خودت بخندید.
هوش مصنوعی: وقتی نمیدانی بهشت کجاست، چگونه میتوانی مردم را چه از سمت چپ و چه از سمت راست به راه راست هدایت کنی؟
هوش مصنوعی: اگر تو توانایی مالی نداری، پس چرا به خود میبالید که میتوانی به راحتی زندگی کنی؟
هوش مصنوعی: اگر از تو بپرسم، بهتر است که در خودت فرو بمانی و نترسی از اینکه به بدیها روی بیاوری.
هوش مصنوعی: به نظر دیگران، تو به شکل و شمایل متفاوتی هستی و آنچه بر دل تو میگذرد با آنچه در ظاهر به نظر میرسد، متفاوت است.
هوش مصنوعی: هر کسی که با خداوند صحبت میکند، دارای درک و آگاهی نسبت به خواستهها و جستجوهای خود است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به او لطف و محبت کنی، به شادی و خوشبختی دست مییابد، و کسی که او را از خود برانی یا رد کنی، به عذاب و بدبختی دچار خواهد شد.
هوش مصنوعی: به روز و شب خود توجهی نداری و فقط دلگرمی و احساس ناراحتی تو را مشغول کرده است.
هوش مصنوعی: در تلاشند که تو را بپذیرند، وگرنه کسی نمیتواند نامت را به عنوان کالای تجاری بفروشد.
هوش مصنوعی: اگر فقر به معنای گرسنگی و نداری است، پس برای رهایی از آن باید با هرزگی و بیمعنایی کنار بیاییم و آن را تحمل کنیم.
هوش مصنوعی: همه کسانی که در مقام و دارایی برتری دارند، حالتی بهتر از تو دارند و به این دیده نمیشود که تو در چه وضعیتی هستی.
هوش مصنوعی: برو و به دنبال حل مشکل خود باش، نامهات را به لباس پارهات وصل کن.
هوش مصنوعی: به دست آوردن گنج و ثروت، به مانند زهر مار است و این که تو تنها به خوشیهای ساده مانند برنج و ترنج بسنده کنی.
هوش مصنوعی: اینکه گفتی مرشد میتواند به مرید کمک کند تا به هدفش برسد.
هوش مصنوعی: او از ستایش و تعریف تو بینیاز است، زیرا از طریق نمایش و کارهای تو، خود را رسوا کرده است.
هوش مصنوعی: تو برای دیگران غذایی تهیه میکنی، اما خودت هم تمام آن را میخوری.
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی از میوههای دیگران بهره ببری؟ چه نوری میتواند از چراغ دیگران برای تو روشنایی بیاورد؟
هوش مصنوعی: فروختن آبرو و نام مردم تا کی ادامه پیدا خواهد کرد؟ و تا چه زمانی باید به خاطر دیگران رنج گرفت و خسارت دید؟
هوش مصنوعی: حال و وضعیت شما در این بازار مانند حال آن ترکمن و آن دغلکار است.
هوش مصنوعی: کسی که به خودی خود نمیتواند از مگس دور شود، چگونه میتواند در بهشت تو جایگاهی داشته باشد و در آنجا حضور پیدا کند؟
هوش مصنوعی: کسی که از خشم دشمنان میسوزد، چگونه میتواند با دیدن چهره دوستانش شاداب و خوشحال شود؟
هوش مصنوعی: به او این نام را به زور نچسبان، کمرش را به دور عور نپیچان.
هوش مصنوعی: در دنیای ما، چه ارزشی دارد انتشار این نامه؟ درست مثل دعوت به ذکر صلوات در میان یک موقعیت شلوغ و پرهیاهو.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی، میتوانی با چشمپوشی از دنیا و امور مادی، به حالتی روحانی دست یابی و در میان این دوگانگی، به سعادت و آرامش برسی.
هوش مصنوعی: نمیتوانم کسی را به انجام کار خوب و درست وادار کنم، زیرا راهنمایی و نصیحت من اثر ندارد. مشکل از خود فرد است که رفتار درستی ندارد.
هوش مصنوعی: این شهر و ده از خطرات و آسیبهای تو پر شده است، اما شاید خداوند کیفر تو را بدهد.
هوش مصنوعی: آشپزخانه هنرمندان را باید با هنر پر کرد و نام آنان را پنهان نگه داشت.
هوش مصنوعی: تا مبادا که کسی در دیار تو سر بلند کند و مورد احترام قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: به این معناست که کسی ممکن است تصمیم بگیرد که در مورد درد و رنجی که تو تجربه کردهای صحبت کند یا اینکه به فکر تأمین نیازها و زندگی تو باشد.
هوش مصنوعی: کسانی که اهل و فهمیدهاند تو را میشناسند و به تو ارادت دارند، اما شیخ فقط کسی را میشناسد که تقلید از تو کند؛ در واقع، او درک عمیقی از حقیقت تو ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.