اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲
مه رخم، سرو قامت افتاده ست
راستی را، قیامت افتاده ست
جای شکرانه هست کزرخ او
حسن بر مه، غرامت افتاده ست
لشکر صبر را ز تیر مژه
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴
این زبان کاندرین دهان من است
سبب محنت و زیان من است
در دهانم همیشه هست نهان
و آشکارا کن نهان من است
من بدو خرمم، که در همه حال
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷
کس به عشق تو دستیارم نیست
دل بهجر تو پایدارم نیست
من نگویم که دیده نیست مرا
هست بی روی تو نگارم نیست
بیکی دل چه مایه رنج کشم
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸
محرم عشق را حکایت نیست
همره راز تو روایت نیست
گرچه آهنگ خون من داری
آه را زهره شکایت نیست
نوک مژگانت ناوکی آهینحت
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶
هرکه در دامن تو آویزد
نه چنان افتد او که برخیزد
عشق تو صد هزار صف شکند
که یکی گرد برنیانگیزد
بالبت کش خدای توبه دهاد
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰
خیمه در کوی یار خواهم زد
در آن غمگسار خواهم زد
با جنیبت گشان نوبت وصل
پای بر روزگار خواهم زد
اولین تازیانه ئی که زنم
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲
دل به عشق تو جانسپاری کرد
صبر هم نیز حق گذاری کرد
صبر و دل دست چون بهم دادند
هم. نیارست پایداری کرد
تاب در کار ما همی افتاد
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵
رخ او دیده را بصر بخشد
لب او کام را شکر بخشد
دو گروهی بر افتد از شب و روز
اگر اقطاع حسن بر بخشد
حلقه زلف ذره پرور او
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶
نه صفای تو در بصر گنجد
نه صفات تو در خبر گنجد
بر بساط قمارخانه حسن
تا رخش هست کی قمر گنجد
در جُلاب روان رنجوران
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰
گر نقاب از دورخ براندازد
عالم از عافیت بپردازد
عرصه روزگار تنک آید
باره ی حسن اگر برون تازد
بفلک بر، زنور عارض او
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳
دل ز دست غمت بجان نجهد
عقل جز خسته بر کران نجهد
خاک پاشی چو تو ندیدم من
کز کفت باد رایگان نجهد
از لبت هرکه گوهری طلبد
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳
یکدمت خود غم دلم دارد
گرچه دل غم بغم نینگارد
می نیارد، خجند با غم تو
می کیم چرخ هم نمی یارد
قد من خم نهد سر زلفت
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶
باز در دست چرخ بد سازم
پایمال جهان طنازم
هجر، بر دوخت دیده ی طربم
عشق بدرید پرده رازم
نیست پای گریز، می باشم
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵
دوش در عیش و عشرتی بودم
کز طرب تا بروز نغنودم
یا ربود و شراب و شمعی و من
زحمت اندر میانه، من بودم
با وصالش غمی فرو گفتم
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸
یا رب این من، غریب کم خطرم
که چو بخت اندر آمدی، زدرم
خه، تو، یاری زخوب خوبتری
وای من، کز غمت ز بد بترم
همه تن چشم اگرچه چون نرگس
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹
در فراق تو سوخت این جگرم
تا چو بخت اندر آمدی، ز درم
کرده صد چشم گرچه چون نرگس
در گل عارض تو می نگرم
هم ز خود باورم کسی نکند
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶
گره مشک، بر سمن چه زنی
لشگر زنگ، بر ختن چه زنی
چون ز لعل تو، بوسهای طلبم
بر شکر لؤلؤ عدن چه زنی
صد گریبان دریده است از تو
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱
ای پشیمان شده ز دلداری
عهد نو کرده با جگرخواری
هست معزول عافیت تا تو
در عمل کار حسن پر گاری
دل من برده ئی بآسانی
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸
کژ نهادی کُله، چه سرداری
بجز آن کم ز پای برداری
خدمت جان بر تو آوردم
بجز این خدمت دگر داری
بمنت سر کجا فرود آید
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹
زلف چون بر عذار میفکنی
لیل را در نهار میفکنی
چون لبت مست لطف میگردد
باده را در خمار میفکنی
جانی آویخته است برفتراک
[...]