گنجور

 
اثیر اخسیکتی

خیمه در کوی یار خواهم زد

در آن غمگسار خواهم زد

با جنیبت گشان نوبت وصل

پای بر روزگار خواهم زد

اولین تازیانه ئی که زنم

بر سر انتظار خواهم زد

با رخ خویش و خط اولکدی

در خزان و بهار خواهم زد

باز بر بام عالم از نخوت

علمی آشکار خواهم زد

خاک در چشم باد خواهم ریخت

آب بر روی نار خواهم زد

پشت پای کمال در ره عشق

بر رخ فخر و عار خواهم زد

دو جهان را چو بشکنم با خود

همه در کارزار خواهم زد

هر اثر کز اثیر خواهد ماند

جز سخن بر کنار خواهم زد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode