والله که به بیباکی، ناموسِ جهان بردی
حقا که به چالاکی، آرامِ روان بردی
آورد بر این زلفت، چون کان می گردون
رو، رو که بدان چوگان گوی از همگان بردی
جان بود که میگفتم بند سر زلفینش
رغم من مسکین را، هم دست بدان بردی
تا خود سر زلفینت، بگشوده همیبینم
هین ای دل زندانی بگریز که جان بردی
دشنام دهان از من چون بر گذری گویم
یارب من و آن، کاخر نامم به زبان بردی
کم بار دهی بازم بر درگه بار خود
این رسم چنین دانم، زان تنگدهان بردی
گفتی فرهات ندهم، صد نقش گر آوردی
و آخر به سبکدستی، چیزی ز میان بردی
در هر سخنی پیچم، در تو چو یقین دیدم
روی از تو نه پیچانم بر من چو گمان بردی
گفتی که اثیر از ما، در صبر گریز، آری
حال رمه دانستم، چون نام شبان بردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساس پشیمانی و درد دل ناشی از عشق سخن میگوید. او از کسی که عشقش را ترک کرده و به غم و سختی دچار شده، مینالد. شاعر به جذابیت و ناز آن معشوق اشاره میکند و او را به خاطر رفتارهایش متهم میکند. او از معشوق میخواهد که خود را به حدی که شایسته است نشان دهد و از بازی با احساسات دیگران پرهیز کند. این شعر، نمایشگر عواطف عمیق و پیچیده در روابط عاشقانه است.
هوش مصنوعی: به خدا سوگند که با شجاعت و جرأت، ناموس و آبرو را از دنیا بردی و واقعاً با نیرنگ و فریب، روان و دلهای مردم را آرامش بخشیدی.
هوش مصنوعی: در اینجا به زلف های تو اشاره شده که مانند معجون و خوشبویی است و به همین خاطر تو در این بازی عشق برتر از همه هستی و دل ها را به دست می آوری.
هوش مصنوعی: من در اینجا به اهمیت موهای زیبا و دلربا او اشاره میکنم که حتی با وجود اینکه من فردی بیچیز و مسکین هستم، او به من محبت نشان داده و دست در دست من گذاشته است.
هوش مصنوعی: من همواره میبینم که زلفهای تو گشوده شدهاند، پس ای دل زندانی، فرار کن چرا که تو جان مرا گرفتهای.
هوش مصنوعی: وقتی از کنار من رد میشوی و به من توهین میکنی، در دل میگویم ای کاش تو هم مرا به یاد داشته باشی و نام من را بر زبان بیاوری.
هوش مصنوعی: اگر کم چیزی به من بدهی، باز هم به درگاه تو میآیم و درخواست میکنم. این را میدانم که به خاطر تنگنظریات، مرا دور کردهای.
هوش مصنوعی: تو گفتی که من تو را نمیبخشم، حتی اگر صد تصویر زیبا بیاوری و در نهایت با بیدقتی چیزی را از میان ببری.
هوش مصنوعی: هر وقت که صحبت میکنم، چون به تو اطمینان دارم، از تو دور نمیشوم؛ به این دلیل که اگر گمان کنی که به من توجه نمیکنی، اشتباه کردهای.
هوش مصنوعی: تو گفتی که از ما در صبر و تحمل بگریز، حالا متوجه شدم که مانند گلهای از رمه، چه احساسی دارم، وقتی نام شبان را به میان آوردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.