گنجور

 
اثیر اخسیکتی

دوش در عیش و عشرتی بودم

کز طرب تا بروز نغنودم

یا ربود و شراب و شمعی و من

زحمت اندر میانه، من بودم

با وصالش غمی فرو گفتم

وز جمالش دمی، بر آسودم

گاه کام نشاط خوش کردم

گاه جام طرب به پیمودم

گره هجر و بند گیسوی یار

هر دو با هم بلطف بگشودم

دست با چرخ در کمر گردم

پای بر ماه و مشتری سودم

خواجه گیها، زمانه در سر داشت

لیک من، بندگیش فرمودم

چار بوسم زیار را تب بود

پنج دیگر ز راه بربودم

ده به بخشید بعد از آنم لیک

بستدم بر لبش، به بخشودم

با چنین عیش ظلم باشد اگر

گویم از بخت خود نه خشنودم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

چند روزی درین جهان بودم

بر سر خاک باد پیمودم

بدویدم بسی و دیدم رنج

یک شب از آز خویش نغنودم

نه یکی را بخشم کردم هجو

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
حمیدالدین بلخی

منزل روز و شب بپیمودم

گرچه در منزلی نیاسودم

سعدی

من ز خدمت دمی نیاسودم

گاه و بیگاه در سفر بودم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه