گنجور

 
اثیر اخسیکتی

محرم عشق را حکایت نیست

همره راز تو روایت نیست

گرچه آهنگ خون من داری

آه را زهره شکایت نیست

نوک مژگانت ناوکی آهینحت

هیچکس را از او سعایت نیست

روی تو هر صفی نزد که بر او

سرنگون صد هزار رایت نیست

نتوانم نشاند فتنه تو

بر جهانی مرا ولایت نیست

زخم حمله چه بر اثیر زدن

گرچه قصد است بی عنایت نیست