ای دل آخر تا کی این دیوانگی
هر زمانی با منات بیگانگی
خود گرفتم، یار شمع مجلس است
بر تو واجب نیست، این پروانگی
دام او را، مرغ کشتی بس بُوَد
مرغ او را کرد خواهی دانگی
کی شود معشوق دست آموز تو
او چنان وحشی، تو زینسان خانگی
آفتابی بر فلک خرمن زده است
ذره این جا کیست از بیمایگی
تهمت زنجیر او، بر در زده است
حلقهوار از حلقهی فرزانگی
تهمت زنجیر با دیوانگان
خود عجب حرفی است، از دیوانگی
بس که افسونها به گوشت کرد اثیر
در زبان این و آن افسانگی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیباییهای عشق و دلدادگی اشاره دارد. شاعر با زبان تصویرسازی، توصیفاتی از عشق و خواستنیهایی که برای محبوبش دارد، ارائه میدهد. از زلف و لب محبوب شروع میکند و این که چگونه هر چیز زیبا و باارزش به عشق و زیبایی او نسبت داده میشود. شاعر همچنین به احساسات عمیق و دلتنگیهایی که در پی عشق به وجود میآید اشاره میکند و در نهایت بر شکستهای ممکن در روابط عاطفی تاکید میکند. به طور کلی، شعر بیانگر تجربههای عاشقانه و نوسانات احساسی مرتبط با آن است.
هوش مصنوعی: ای دل، تا کی باید این دیوانگی را تحمل کنی، در حالی که هر لحظه با احساس تنهایی و بیگانگی دست و پنجه نرم میکنی؟
هوش مصنوعی: من به خودم رسیدم و متوجه شدم که یار، شمع مجلس است، بنابراین بر تو لازم نیست که اینقدر پروانهوار دنبالش بچرخی.
هوش مصنوعی: پرندهای که در قفس دام شکارچی گرفتار شده، به اندازهای در زنجیر است که دیگر نیازی به نغمهخوانی و آزادی ندارد. هر کس که او را میبیند، میداند که دیگر نمیتواند آزادانه پرواز کند.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است محبوب تو که اینقدر آزاد و وحشی است، به راحتی تحت کنترل تو درآید، درحالی که تو اینقدر به او وابستهای و خانگی رفتار میکنی؟
هوش مصنوعی: خورشید در آسمان درخشان دارد و اینجا یک ذره از آن، با ناتوانی و ترس خود، به چه کسی نسبت داده میشود؟
هوش مصنوعی: اتهام و سرزنش او مانند زنجیری است که به دور فرزانگی و دانایی پیچیده شده و آن را محاصره کرده است.
هوش مصنوعی: اتهام زنجیر به دیوانگان، خود نشاندهنده نوعی جنون است.
هوش مصنوعی: چقدر جادو و سحر بر گوشت تأثیر گذاشت که زبان این و آن پر از داستان و افسانه شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میزنی بیهوده همچون سگ تگی
تو کئی در صورت مردم سگی
پس دمی مردار و دیگر دم سگی
چون کنی در راه شیران خوشتگی؟
در سرای گبر بد گرگین سگی
مانده از جوع، استخوانی و رگی
وقت آنکس خوش که در آن زندگی
وقت خود را بگذراند چون سگی
سوی مردم حمله چون آری سگی
ور زنی زخمی سگی، پس بد رگی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.