یا رب این من، غریب کم خطرم
که چو بخت اندر آمدی، زدرم
خه، تو، یاری زخوب خوبتری
وای من، کز غمت ز بد بترم
همه تن چشم اگرچه چون نرگس
در گل عارض تو می نگرم
هم ز خود باورم همی نکند
خبرت هست، سخت بی خبرم
راست خواهی، نظاره رخ تو
ببرید از وجود خود نظرم
می نماید که بخت بیدار است
تا من خیره سر، بخواب درم
کمری بر نه بسته ام می بین
که بقامت، چو حلقه و کمرم
شرح این قصه باز من بدهم
که چه آورده هجر تو بسرم
ای بسا شب، که بود بی رویت
روی بر خاک تیره، تا سحرم
وقت آن است اگر بخواهد خواست
خشک خشک تو عذر چشم ترم
در برم کیسه تنک وز، رخ و زلف
پر گل و مشک کن، کنار و برم
چون اثیرم ببندگی بردار
تا طراز جهان شود اثرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تیر و تیغست بر دل و جگرم
غم و تیمار دختر و پسرم
هم بدینسان گدازدم شب و روز
غم و تیمار مادر و پدرم
جگرم پاره است و دل خسته
[...]
مددم ده به همّت ای مکرم
تا من دل شکستهٔ مجرم ،
عمر بیتو به سر چگونه برم
که همی بیتو روز و شب شمرم
خونها از دو دیده پالودم
رخنه رخنه شد از غمت جگرم
تو ز شادی و خرمی برخور
[...]
آب صافی شده ست خون دلم
خون تیره شدست آب سرم
بودم آهن کنون ازو زنگم
بودم آتش کنون ازو شررم
ز آفت روزگار بر خطرم
هرچه روز است تیره روزترم
همچو خرچنگ طالع خویشم
که همه راه باز پس سپرم
دور گردون گسست بیخ و بنم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.