گنجور

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۸ - فرقت دلدار

 

آن پری کز من به یغما برده آرام و شکیب

دین و دل برد از کفم زان نرگس جادو فریب

آرزو دارم که باشد حلقهٔ چشمم رکاب

هر زمان کان شهسوار من کند پا در رکیب

ماه من بی‌پرده گر رخسار سازد آشکار

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۳۷ - گل بیخار

 

چون گل رویت گل گلزار گویی هست، نیست

چون قدت سروی به این رفتار گویی هست، نیست

گر دمیده سبزهٔ خط گرد رویت غم مدار

در گلستان یک گل بی خار گویی هست، نیست

همچو من غمدیده از عشق تو گویی نیست، هست

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۴۴ - شب تا به صبح

 

در فراقت ای بت سیمین برم، شب تا به صبح

می چکد خونابه از چشم ترم، شب تا به صبح

ز آتش هجر تو و، سیلاب اشک دیده ام

گاه در آبم گهی در آذرم، شب تا به صبح

هیچ آگه نیستی ای ماه رو، کز دوریت!

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۶۵ - طفل اشک

 

ای رخت چون صبح روشن، گیسویت چون شام تار!

ای لبت آب حیات و، وی خطت مشک تتار!

عارضت ماهی ست گرمه را بود عناب لب

قامتت سروی ست گر سرو آورد لیمو ببار

چشم جادوی تو از سر، می رباید عقل و هوش

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۰۸ - زلف عنبرین

 

ای رخت چون ماه تابان! وی خطت چون مشک چین

ای عیان در هر خم زلف تو چندین عقد و چین!

چین بر ابروی خم افکندن نباشد خوش نما

خوش بود چین و شکن بر آن دو زلف عنبرین

قامتت سروی ست گر سرو آورد لیمو ببار

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۱۴ - برگ گل

 

تا به رخ آن سیمتن رنگین نقاب انداخته

سایه ای از برگ گل، بر آفتاب انداخته

تا گشوده از سر زلفین پرتابش گره

عاشقان را سر به سر، در پیچ و تاب انداخته

مردم چشمم ز هجر خال هندوی لبش

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۲۰ - رخ افروخته

 

دوش آمد دلبرم با چهرهٔ افروخته

وز رخ افروخته جان جهانی سوخته

از کمان غمزه اش تیری مرا بر دل رسید

شصت او نازم عجب تیرافکنی آموخته

از نگاهی جامهٔ صبر مرا او پاره کرد

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحه‌سرایی‌ها » شمارهٔ ۴ - مصدر علم لدنی

 

چون خدا از نور خود نور پیمبر آفرید

پس ز نور پاک احمد نور حیدر آفرید

از پی اثبات یکتایی خود آن هر دو را

از ید قدرت، خدای حی و داور آفرید

شاهد واحد چو اندر شرع باشد ناپسند

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحه‌سرایی‌ها » شمارهٔ ۱۳ - آیت کبرای حق

 

مرحبا! ای قاصد عیسی دم فرخ لقا!

از بر یار آمدی اهلا و سهلا مرحبا

پای تاسر محو و حیران، بودم از هجران تو

شادمانم ساختی نازم سرت را تا به پا

از تو بوی یار می آید مرا اندر مشام

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحه‌سرایی‌ها » شمارهٔ ۲۶ - میدان عشق

 

عاشقا! گر عاشقی چون عاشقان با غم بساز

یا که با عشاق نرد عشق بازی را مباز

یا چو مردان در طریق عشق بازی زن قدم

یا چو زن در خانه ات بنشین و در را کن فراز

عشق را بحری ست در راه بس مواج و ژرف

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۸ - هلال ماه ماتم

 

باز بر طرف چمن، یا رب چه شد کآبر بهار

بر خلاف رسم و عادت گشته اینسان ژاله بار

گل به صد حسرت، گریبان صبوری کرد چاک

بلبل اندر شاخ گل، گردیده از غم بی قرار

جامهٔ نیلی به تن پوشیده سوسن، در چمن

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۰ - سوز عطش

 

چون شه ملک حجاز آمد سوی ملک عراق

پر نوا و شور شد از رفتنش این نه رواق

رایت منصوریش افتاد و، شد مغلوب کفر

رفتش از کف اختیار و، طاقتش آمد به طاق

از جفا سنگین دلان بستن بروی راه آب

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۱ - ضیاء دیدهٔ لیلا

 

کیست یارب این جوان نو خط سیمین عذار؟

کز شمیم طره اش گشته خجل مشگ تتار

کیست یارب این جوان پر دل لشکر شکن؟

کیست یارب این غضنفر فر دلیر نامدار؟

کیست یارب این پلنگ افکن سوار شیرگیر؟

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۲۴ - دشت عشق

 

عید قربان است و می بایست قربانی نمود

کعبهٔ عشق است باید حج روحانی نمود

خیز تا خود را به راه دوست قربانی کنیم

تا به کی باید در این عالم، گران جانی نمود

آفرین بر همت سلطان مظلومان حسین

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۶۴ - مشک تتار

 

بر مشامم بوی یار آشنا آید همی

یا که از طرف چمن، باد صبا آید همی

بوی ناف آهوی چین است یا مشک تتار

یا که بوی خاک دشت کربلا آید همی

گر به دقت بنگری از خاک دشت کربلا

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۶۷ - عاشق صادق

 

عاشق آن باشد که شرط عشق را آرد به جا

در فنای خویشتن معشوق را سازد رضا

عاشق آن باشد که گر برند بندش را زبند

در مقام جان فشانی نی نعم گوید نه لا

عاشق آن باشد که نبود در غم اهل و عیال

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۷۱ - مصاف عاشقی

 

چون جفا کردی به آل بوتراب، ای آسمان

کاش گشتی سرنگون همچون جباب، ای آسمان!

شام را معمور کردی ا زپی قتل حسین

ساختی بطحا و یثرب را خراب، ای آسمان

سبط احمد را فکندی در میان خاک و خون

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۷۲ - سر حلقهٔ عشاق

 

شکوه ها دارم ز تو ای آسمان، ای آسمان!

تا بکی گردی به کام دشمنان، ای آسمان!

در عراق آوردی از یثرب، به مهمانی حسین

آب را بستی به روی میهمان، ای آسمان!

از جفایت عرصهٔ کرب و بلا چون لاله زار

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۷۹ - لجهٔ خون

 

بوالجایب‌ها از این گردنده گردون دیده‌ام

ظلم او را در جهان، ز اندازه بیرون دیده‌ام

چرخ را گفتم که با آل علی گردد به راست

گردش او را کنون، بر عکس وارون دیده‌ام

میر یثرب را به دشت کربلا عریان بدن

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۸۵ - چشمهٔ خنجر

 

از جفا جورت ای چرخ ستمگستر، دریغ!

کینه و ظلم تو زد آتش به خشک و تر، دریغ

سبز و خرم شد نهال آرزوهای یزید

شد خزان آخر نهال آل پیغمبر، دریغ

میر یثرب را چو منزل شد به دشت کربلا

[...]

ترکی شیرازی
 
 
۱
۲