دوش آمد دلبرم با چهرهٔ افروخته
وز رخ افروخته جان جهانی سوخته
از کمان غمزه اش تیری مرا بر دل رسید
شصت او نازم عجب تیرافکنی آموخته
از نگاهی جامهٔ صبر مرا او پاره کرد
من چو حربا دیده بر خورشید رویش دوخته
گفتمش جانا ز تاب عشق عالم سوز تو
صبر و تاب و جسم و جان وخانمانم سوخته
این وفاداری ز «ترکی» بس که با این مفلسی
یک سر موی تو را با عالمی نفروخته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دیدار محبوبی با چهرهای خیرهکننده صحبت میکند که زیباییاش جان دنیا را به آتش کشیده است. تیر غمزه او به دل شاعر نشسته و او را مجذوب کرده است. شاعر از سختی و درد عشق میگوید و ابراز میکند که حتی در برابر عشق سوزان محبوب، صبرش را از دست داده است. او وفاداریاش را با اشاره به اینکه حاضر نیست حتی یک مو از محبوب را با تمام دنیا عوض کند، نشان میدهد.
هوش مصنوعی: دیشب محبوبم با چهرهای درخشان و آتشین به سراغم آمد و از چهرهاش انرژی و حرارتی منتشر شد که جان جهانی را سوزانده بود.
هوش مصنوعی: از چشمان معشوقم تیر محبت به دلم رسید و من به شگفتی از این زیبایی او که چگونه این هنر را به دست آورده است، حیرت زدهام.
هوش مصنوعی: او با یک نگاه از من صبر و تحمل را گرفت و من مانند حبابی که در مقابل خورشید میدرخشد، همه توجهام به زیبایی او معطوف شده است.
هوش مصنوعی: به او گفتم، ای عزیز، به خاطر عشق سوزان تو، صبر و حوصلهام، بدنم، روح و خانهام همه در آتش سوختند.
هوش مصنوعی: وفاداری از نوع «ترکی» به قدری ارزشمند است که شخصی با این همه کمبود و ناچیزی، حاضر نیست حتی یک تار موی تو را با تمام دنیا عوض کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ز آب زندگانی آتشی افروخته
واندر او ایمان و کفر عاشقان را سوخته
ای تف عشقت به یک ساعت به چاه انداخته
هر چه در صد سال عقل ما ز جان اندوخته
ای کمالت کمزنان را صبرها پرداخته
[...]
گه بقهر از زلف مشکین تیغها افراخته
گه بلطف از لعل نوشین شمعها افروخته
ای کمالت کم زنان را صرهها پرداخته
وی جمالت مفلسان را کیسهها بر دوخته
شمع اقبال ترا تا دید خصم افروخته
هست از آن غم سنگ در قندیل و خرمن سوخته
میدهد گردون بهر نا مستحقی بهره ها
ز آنچه دریا پرورش دادست و کان اندوخته
روز و شب نا اهل را با سیم و زر دارد چو شمع
زانسبب خندان چو شمع آمد روان افروخته
هدهد قواده را با تاج میدارد نگاه
[...]
شوخ انگشتی که بازار از رخش افروخته
خورجینش پر بود از کنده نیم سوخته
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.