گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۵

 

بسازم یکی دام چوبینه را

بچاره فراز آورم کینه را

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۹

 

هم ایزد گشسپ و یلان سینه را

بپرسید و خراد برزینه را

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۵۵

 

چو از دور بیند یلان سینه را

بر آشوبد و نو کند کینه را

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۸

 

که چون بینی این کار چوبینه را

بمردی به کار آورد کینه را

فردوسی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۲۳ - نامه دارا به اسکندر

 

بده جزیت‌، از ما ببَر کینه را

قلم در مکش رسم دیرینه را

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۵۸ - نشاط کردن اسکندر با کنیزک چینی

 

به بر درگرفت آن سمن سینه را

ز دَر مُهر برداشت گنجینه را

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۲ - افسانهٔ ماریه قبطیه

 

درم دادن آتش کُشد کینه را

نشانَد ز دل خشم دیرینه را

نظامی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۷ - احوال سقراط با اسکندر

 

توانی که روشن کنی سینه را

در او آری آیین آیینه را

نظامی
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۴۹ - تشویق نمودن مستعداد بولایت حضرت شاه مردان

 

جامده در خانه بغض و کینه را

تیره از ظلمت مساز آئینه را

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۱۳ - در بیان سبب عافیت

 

ای که در بر می‌کشی پشمینه را

پاک سازاز کبر اول سینه را

عطار
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۲ - رجوع به داستان آن کمپیر

 

صیقلی کن یک دو روزی سینه را

دفتر خود ساز آن آیینه را

مولانا
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

ساقیَکِ ظریف من جامکِ آبگینه را

بیش ترَک بده بیا بندگکِ کمینه را

زحمتک است هین که شد دردکِ سر ز حد برون

کاسَگکی بده کزو راحتک است سینه را

نازکک و خوشک بیا خوابک شب ز سر بنه

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب اول - در متابعت و مطاوعت پادشاه » بخش ۱

 

فراموش کن رسم دیرینه را

مگو باز احوال پیشینه را

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

گر چه از ما واگسستی صحبت دیرینه را

جا مده باری تو در دل دوستان دینه را

خورد عاشق چیست پیکانهای زهرآلود هجر

وصل چون یار تو باشد بازجو لوزینه را

بسکه خوشدل با غمم شبهای درد خویش را

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷

 

رخت صبوری تمام سوخته شد سینه را

شعله فروزان هنوز آتش دیرینه را

غم که مرا در دل است کس نکند باورم

پیش که پاره کنم وای من این سینه را

رخ بنما بر مراد، گر نه به خون منی

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلع‌الانوار » بخش ۵ - عشق

 

راند چو بر خصم کهن کینه را

کشت به خاک آتش دیرینه را

امیرخسرو دهلوی
 
 
۱
۲
۳