سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۶۰ - قالَ النّبیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ: فرغ َاللهُ تَعالَی عَنِ الخلْقِ وَ الخُلْق وَ الاَجَلِ وَ الرِّزْقِ؛ التمثیل فی نَحْنُ قَسَمْنا
آنکه باشد به خانه در خویشش
در شبانگاه آورد پیشش
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۱ - اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران
بوده چون نقش صورت خویشش
ماجراهای غیب در پیشش
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۲۴ - ستایش امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب علیهالسّلام
لفظ قرآن چو دید درویشش
خویشتن جلوه کرد در پیشش
عطار » اسرارنامه » بخش هشتم » بخش ۱ - المقاله الثمانیه
چو نور جاودان آید به پیشش
فرو ماند عجب آید ز خویشش
عطار » خسرونامه » بخش ۲۶ - طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان و رفتن هرمز به رسولی
وزان پس خواند مادر را به پیشش
بشارت داد از فرزند خویشش
عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
برون شد دایه با شمعی ز پیشش
وز انجا برد تا ایوان خویشش
عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
بهزاری گاه میخوانم بهخویشش
بهخواری گاه میرانم ز پیشش
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۱ - در عین العیان توحید گوید
هر آنکو لرزد او برجان خویشش
کجا بنماید اودیدار پیشش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۲ - در صفت جان و اثبات توحید کل فرماید
بجز جانان نمیگنجید پیشش
کجا گنجید اینجا کفر و کیشش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۵ - در طلب دوست و اعیان کل و گنج حققی یافتن و اسرار امیرالمؤمنین علی کرّم اللّه وجهه در جاة گفتن فرماید
از آن فریاد می دارد که خویشش
ز سوراخش نموده زخم ریشش
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۴ - در سؤال کردن مرید از حضرت شیخ که شیطان مرا زحمت میدهد و جواب دادن شیخ مرید را فرماید
مگر روزی مریدی رفت پیشش
بمعنی بُد مرید و بود خویشش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند
ببین او را و جان در باز پیشش
حقیقت یاب کفر خود زکیشش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
مر او را گشت روشن سرّ خویشش
که جز بت نیست چیزی پنج یا شش
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۹ - جواب دادن ابلیس آن شخص سؤال کننده را
از او تا خوار گردانم ز خویشش
بلای دیگر آرم من به پیشش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۶ - از جواب نامهٔ شیرین به خسرو
کنون چندان که می رانم ز پیشش
تمنا بیش میبینم به خویشش
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٩۶
روزی بخرد ابن یمین از غم دل گفت
آندم که فلک بستد ازو هر کم و بیشش
پرسید که آیا بجهان هیچ کریمی
باشد که کند چاره درد دل ریشش
گفتا که بلی شاه ابوبکر علی کوست
[...]
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۳۲ - پیغام بردن صبا نزد معشوق
دیگر مرو ای نسیم پیشش
بگذار به حال زار خویشش
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۹ - از مشاهده تغییر حال زلیخا گره تحیر به رشته تفکر کنیزان افتادن و دایه بر سر انگشت استفسار گره را از آن رشته گشادن
شبی آمد زمین بوسید پیشش
به یاد آورد خدمت های خویشش
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » مثنویات » شمارهٔ ۲ - باشد این در مدح سلطان بوسعید
نتوان گفت مدح ازین بیشش
که خدا خواند سایه خویشش
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۴ - رفتن شیرین به کوه بیستون به دیدن فرهاد و سقط شدن بارگیش
فرود آورد سوی قصر خویشش
سری بنهاد و باز آمد زپیشش