دوش چون برد سر ز گردش مهر
ظل مخروطی زمین به سپهر
بود الحق چو خیمه مشکین
سرکشیده بر اوج چرخ برین
ز انجمش میخ و از شهاب طناب
قبه آن ز ماه عالمتاب
من در آن خیمه از همه یکتا
چون ستون پا فشرده بر یک جا
کردم از خاطر سخن پرداز
با خرد گفت و گوی شعر آغاز
گفتم ای فیض بخش طبع نژند
پایه قدر شعرم از تو بلند
تا به شاگردی تو افتادم
ساخت شاگردی تو استادم
گوهر نظمم از تو تاب گرفت
چشمه شعرم از تو آب گرفت
لیک با این همیشه در تابم
کس بر آتش نمی زند آبم
هست ازان آب و تاب حاصل من
آب در دیده تاب در دل من
بر سر چارسوی کون و فساد
هیچ جنسی بدین کساد مباد
گفت بگذار جامی این گله را
امشب از حد مبر مجادله را
گر همی بایدت رواج سخن
نیست زین بیشت احتیاج سخن
خیز و بر رغم ناکسان و کسان
هر چه داری به عرض شاه رسان
زانکه نقد سخن درین بازار
گرچه باشد چو زر تمام عیار
نرود همچو نقدهای روان
تا نباشد بر آن ز سکه نشان
سکه آن اگر نیی آگاه
نیست الا قبول خاطر شاه
شاه روشن ضمیر صافی دل
حامی حق و ماحی باطل
معدن عدل و منبع انصاف
مخزن فضل و مجمع الطاف
شاه سلطان ابوسعید که هست
آسمان پیش قصر قدرش پست
پشت بر پشت شاه و شاه نشان
چاوشانش ز جاه شاهوشان
داده شاهان تاجور باجش
خان خانان کشیده تاراجش
دست جودش چو زر فشان گردد
کیسه پرداز بحر و کان گردد
تیغ قهرش چو در مصاف شود
زهره پردلان شکاف شود
مرغ تیرش چو آسمان گیرد
در دل دشمن آشیان گیرد
نخل رمحش چو بار و برآرد
بار خصم از میانه بردارد
هر طرف کرده رو سکندروار
بوده فتح از یمین ظفر ز یسار
اهل غیبش به منتهای امید
داده در موطن مثال نوید
فیض خاصش ز عالم جبروت
کرده تسخیر ملک تا ملکوت
کرده نص حق ز عدل و رأفت او
همچو داوود بر خلافت او
من چه گویم کزین جمال و جلال
باشد اندیشه گنگ و ناطقه لال
هر چه اندیشه را بر آن دست است
پیش قدر بلند او پست است
نتوان گفت مدح ازین بیشش
که خدا خواند سایه خویشش
حق بود همچو شخص و او سایه
سایه از شخص می برد مایه
هر چه در ذات شخص موجود است
بی تفاوت ز سایه مشهود است
رو نظر کن در آن درخت بلند
که چو بر خاک پست سایه فکند
هر چه بینی ز شاخ و برگ و برش
همه در سایه ظاهر است اثرش
همچنین هر چه ایزد متعال
دارد از معنی جلال و جمال
پرتو ظل آن بود پیدا
از دل و دست خسرو والا
گر نه ز اطناب ترسم و تطویل
کنم آن را یگان یگان تفصیل
لیکن آنجا که فکرت صافی ست
این اشارت که می رود کافی ست
چون نیاورد تنگنای عدم
تاب اشراق آفتاب قدم
شد ز اشراق نور خود نازل
گشت ظاهر به شکل سایه و ظل
تا که خفاش از بصارت دور
کند از سایه استفاضت نور
کیست سایه شهی ستاره سپاه
آفتاب سپهر حشمت و جاه
کیست خفاش فاش گویم فاش
خلق درمانده در معاد و معاش
گرنه ظل ظلیل شاه بود
که جهان را جهان پناه بود
دین و دنیا همه خلل گیرد
تا قیامت صلاح نپذیرد
تا بود در بلندی و پستی
سایه و آفتاب را هستی
یارب این سایه الهی را
آفتاب سپهر شاهی را
بر سریر بقا ممکن دار
بر سپهر خلود روشن دار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف زیباییهای آفتاب و سایهی شاه میپردازد و خیالپردازیهای خود را دربارهی مقام و منزلت شاه و تأثیر او بر جهان بیان میکند. او سایهی شاه را به درختی بلند تشبیه کرده که سایهاش به زمین میافتد و تمام زیباییها و صفات مثبت او را در سایهاش انعکاس میدهد. شاعر از فیض و بسط آثار شاه سخن میگوید و او را حامی حق و عدالت معرفی میکند. در نهایت، درخواستی برای ماندگاری سایهی این شاه در طول زمان و جهان میکند. این شعر ترکیبی از ستایش و تمجید است که به جایگاه رفیع شاه و تأثیر او بر مردم و جهان توجه میکند.
هوش مصنوعی: دیروز وقتی که خورشید از افق بلند شد و به دور زمین چرخید، سایهای از آن به آسمان افتاد.
هوش مصنوعی: حقیقت مانند یک چادر مشکی است که بر بلندای آسمان کشیده شده و خود را نمایان میکند.
هوش مصنوعی: از ستارهها میخ به سقف آسمان و از شهابها نیز ریسمان آن قبه برآمده از نور ماه تابان.
هوش مصنوعی: من در آن خیمه به تنهایی استوار و محکم ایستادهام، مانند ستونی که بر یک نقطه ثابت شده است.
هوش مصنوعی: من از یاد بردم که با یک فرد صاحبنظر در مورد شعر گفتگو کنم.
هوش مصنوعی: گفتم ای منبع الهام، مرا کمک کن تا شعرم به ارزش و مقام بلندی برسد.
هوش مصنوعی: وقتی به یادگیری و تربیت تو مشغول شدم، همین فرآیند باعث شد که خودم هم به استاد تبدیل شوم.
هوش مصنوعی: نظم و ترتیب کلامم از تو نشات میگیرد و چشمهی شاعریام از تو nourished میشود.
هوش مصنوعی: اما با این حال، همیشه در حال غمگینی هستم و هیچ کس به من کمک نمیکند تا این آتش درونم خاموش شود.
هوش مصنوعی: از آن آب و جنبش ناشی از آن، من هم در چشمانم اشکی دارم و هم در دل نگران و پرهیجانم.
هوش مصنوعی: در چهار گوشه دنیای مادی و فساد، هیچ کالایی نباید به این رکودی برسد.
هوش مصنوعی: گفت اجازه بده امشب یک جام شراب این شکایتها و نزاعها را فراموش کنیم و به آنها دقت نکنیم.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که سخن تو را بشنوند، دیگر نیازی به صحبت بیشتر نیست.
هوش مصنوعی: بلند شو و با وجود همه مشکلات و حسادتها، هر آنچه را که داری به پادشاه نشان بده.
هوش مصنوعی: چونکه کلام ارزشمند در این بازار هرچند مانند طلا خالص و باارزش است،
هوش مصنوعی: اگر جنس باارزش و بینقصی همانند سکههای طلا و نقره نباشد، در برابر امتحان زمان پایدار نخواهد ماند و از بین خواهد رفت.
هوش مصنوعی: اگر سکهای با کیفیت نباشد، برای کسی جز شاه و خاطر او اهمیت ندارد و او فقط به آن توجه میکند.
هوش مصنوعی: پادشاهی که دارای تفکری روشن و دل پاک است، از حق حمایت میکند و باطل را محو میسازد.
هوش مصنوعی: او منبع عدالت و انصاف است، جایی که فضائل جمع شده و محلی برای الطاف و مهربانیهاست.
هوش مصنوعی: شاه سلطان ابوسعید عظمت و مقام بالایی دارد، به طوری که حتی آسمان نیز در برابر او و جایگاهش کمارزش و پایین به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: در اینجا به وضوح به قدرت و مقام شاه و کسانی که او را حمایت میکنند اشاره شده است. شاه و کسانی که به او خدمت میکنند، نشاندهندهی عظمت و مقام بالای او هستند. این تصویر به ما احساس سلطنت و نفوذ آن حاکم را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: شاهان تاج و تخت خود را به او دادهاند، و خانها و بزرگان به دلیل قدرت او به او احترام میگذارند و در عین حال قصد دارند از او بهرهبرداری کنند.
هوش مصنوعی: وقتی که دست بخشش او مانند زر و طلا پخش شود، او به مانند دریا و معدن ثروت تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که تیغ خشم و غضب او در میدان نبرد به کار گرفته شود، دلهای شجاعان و زورمندان دچار ترس و وحشت میشود.
هوش مصنوعی: وقتی مرغی تیرش را پرواز میکند، مثل پرواز در آسمان است و در دل دشمن، لانهای میسازد.
هوش مصنوعی: وقتی نخل شمشیری را به دوش میکشد، دشمن نمیتواند بار خود را از وسط بردارد.
هوش مصنوعی: در هر سو، چهرهها به گونهای هستند که در آنجا فتح و پیروزی از سمت راست و چپ به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: افراد صاحب نظر در عالم غیب، به اوج امیدواری دست یافتهاند و در مکان مثال، بشارت و نوید فراهم آوردهاند.
هوش مصنوعی: خوشی و برکت ویژهاش از دنیای قدرت، باعث شده تا ملک به دست آوردن حاکمیت بر عالم بالاتر.
هوش مصنوعی: خداوند با لطف و عدالت خود، حکمرانی را به گونهای عطا کرده که مانند داوود باشد، یعنی با حکمت و رحمت.
هوش مصنوعی: من نمیدانم چه بگویم دربارهی این زیبایی و عظمت، زیرا زبانم قاصر است و فکر کردن به آن برایم دشوار است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که فکر و اندیشه بر آن تسلط دارد، در مقایسه با جایگاه والای او، در مرتبه پایینتری قرار دارد.
هوش مصنوعی: نمیتوان ستایش بیشتری از او بیان کرد، چرا که خدا او را سایه خودش نامیده است.
هوش مصنوعی: حقیقت مانند خود شخص است و او همچون سایهای در پی شخص میباشد و از او نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: هر آنچه که در وجود یک انسان نهفته است، بدون توجه به ظاهر و سایهاش بهراحتی قابل شناسایی و درک است.
هوش مصنوعی: به آن درخت بلند نگاه کن که سایهاش بر روی زمین پست افتاده است.
هوش مصنوعی: هر چیزی را که از شاخ و برگ و زیباییهای یک درخت میبینی، همه اثرات آن در سایه آن درخت نمایان است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که خداوند بزرگ از زیبایی و grandeur دارد، نیز در وجود او وجود دارد.
هوش مصنوعی: نور سایه او از دل و دستان خسرو بزرگ نمایان بود.
هوش مصنوعی: اگر از طولانی کردن و بیان جزئیات زیاد نترسم، میتوانم هر یک از این موضوعات را به طور جداگانه و مفصل توضیح دهم.
هوش مصنوعی: اما جایی که فکر تو روشن و بدون برداشتهای نادرست است، همین اشاره کافی است و نیازی به توضیحات بیشتر نیست.
هوش مصنوعی: زمانی که وضعیت سخت و تاریک عدم، تاب و توان تابش نور آفتاب را ندارد، قدمی به جلو گذاشته نمیشود.
هوش مصنوعی: از نور اشراق خود نازل شد و به صورت سایه و سایهوار ظاهر گشت.
هوش مصنوعی: تا زمانی که خفاش از دید و بصیرت به دور است، از سایهها بهرهبرداری میکند و نور را جذب مینماید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف یک شخصیت برجسته و مهم میپردازد که مانند سایهای از یک پادشاه، درخشش و عظمت خاصی دارد. او همچون ستارهای در آسمان میدرخشد و به عنوان نمایندهای از قدرت و جاه در سپهر میباشد. این شاعر به شکوه و جلال این شخص اشاره کرده و او را نماد قهرمانی و شرافت میداند.
هوش مصنوعی: کیست که به وضوح بگوید، در حالی که مردم از سر درماندگی در زندگی و پس از مرگ درگیرند؟
هوش مصنوعی: اگر حمایت و سایهبان پادشاه نبود، جهان محلی برای پناهندگی نداشت و در خطر میافتاد.
هوش مصنوعی: تا قیامت، اگر دین و دنیا دچار مشکل شوند، هیچ چیز به سامان نخواهد رسید و اصلاح نخواهد شد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در زندگی، هم نور و هم سایه وجود دارد، بودن و هستی برقرار است.
هوش مصنوعی: ای خدا، این سایهٔ رحمت تو را بر ما بگستران، و نور پادشاهی را بر ما بتابان.
هوش مصنوعی: بر تخت جاودانی ممکن است که بر آسمان ابدیت روشنی ببخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.