ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۴۹
مدتی هست که ما از خم وحدت مستیم
شیشهٔ کثرت این طایفه را بشکستیم
اینکه گویند فنا هست غلط میگویند
تا خدا هست درین معرکه ما هم هستیم
قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۱
یکباره دل از هوای تو بگسستیم
با آنکه بما وفا کند پیوستیم
ما سنگ شکیبائی بر دل بستیم
از دام بجستیم و چه نیکو جستیم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۹
رو رو که دل از مهر تو بد عهد گسستیم
وز دام هوای تو بجستیم و برستیم
چونان که تو از صحبت ما سیر شدستی
ما نیز هم از صحبت تو سیر شدستیم
از تفّ دل و آتش عشقت برهیدیم
[...]
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره » بخش ۱۰۲ - ۳۱ - النوبة الثالثة
وصل آمد و از بیم جدایی رستیم
با دلبر خود بکام دل بنشستیم
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره » بخش ۱۴۴ - ۴۴ - النوبة الثالثة
وصل آمد و از بیم جدایی رستیم
با دلبر خود بکام دل بنشستیم
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۴- سورة النساء- مدنیة » ۲۰ - النوبة الثالثة
وصل آمد و از بیم جدایی رستیم
با دلبر خود بکام دل بنشستیم
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱
دل در غم عشق یار بستیم
وز دردسر فراق رستیم
از خانه خویش سخت دوریم
وز باده رنج نیک مستیم
از بادیه هوا گذشتیم
[...]
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۷) حکایت جوان گناه کار و ملایکۀ عذاب که برو موکّلند
بهشت و دوزخ این ساعت بجُستیم
نمیبینم و از وی دست شستیم
عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۱۱ - الحکایه و التمثیل
گهی زنار ترسایان ببستیم
گهی در دیر ترسایان نشستیم
عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب
گلی در تنگ آوردیم و رستیم
بشکّر تا بگردن در نشستیم
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۸ - در جواب دادن اکّافی قدّس سره هاتف غیب و اسرارهای نهانی یافتن فرماید
درون جانشان آگاه هستیم
که ما در جانتان سرّ الستیم
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹
ما دگرباره توبه بشکستیم
وز غم نام و ننگ وارستیم
خرقهٔ صوفیانه بدریدیم
کمر عاشقانه بر بستیم
در خرابات با می و معشوق
[...]
عراقی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۴ (در میکده میکشم سبویی - باشد که بیابم از تو بویی)
ساقی، قدحی، که نیمْ مستیم
مخمورِ صبوحیِ اَلَسْتیم
از صومعه پا برون نهادیم
در میکده، مُعْتَکِف نشستیم
از جور تو خرقهها دریدیم
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۷
از اول امروز چو آشفته و مستیم
آشفته بگوییم که آشفته شدستیم
آن ساقی بدمست که امروز درآمد
صد عذر بگفتیم و زان مست نرستیم
آن باده که دادی تو و این عقل که ما راست
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶۹
ناآمده سیل تر شدستیم
نارفته به دام پای بستیم
شطرنج ندیدهایم و ماتیم
یک جرعه نخوردهایم و مستیم
همچون شکن دو زلف خوبان
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۱
ما همه از الست همدستیم
عاقبت شکر بازپیوستیم
ما همه همدلیم و همراهیم
جمله از یک شراب سرمستیم
ما ز کونین عشق بگزیدیم
[...]