گنجور

 
مولانا

ما همه از الست همدستیم

عاقبت شکر بازپیوستیم

ما همه همدلیم و همراهیم

جمله از یک شراب سرمستیم

ما ز کونین عشق بگزیدیم

جز که آن عشق هیچ نپرستیم

چند تلخی کشید جان ز فراق

عاقبت از فراق وارستیم

آفتابی درآمد از روزن

کرد ما را بلند اگر پستیم

آفتابا مکش ز ما دامن

نی که بر دامن تو بنشستیم

از شعاع تو است اگر لعلیم

از تو هستیم ما اگر هستیم

پیش تو ذره وار رقصانیم

از هوای تو بند بشکستیم

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۷۶۱ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عراقی

ما دگرباره توبه بشکستیم

وز غم نام و ننگ وارستیم

خرقهٔ صوفیانه بدریدیم

کمر عاشقانه بر بستیم

در خرابات با می و معشوق

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
اوحدی

گر تو توفیقمان دهی، رستیم

ور نه، بس مفلس و تهی‌دستیم

ابن یمین

در شهود جمال او مستیم

می ندانیم نیست یا هستیم

شاه نعمت‌الله ولی

دل در آن زلف پرشکن بستیم

لاجرم توبه باز بشکستیم

مدتی عقل درد سر می داد

عشق آمد ز عقل وارستیم

خلوت دیده را صفا دادیم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه