گنجور

 
عراقی

ما دگرباره توبه بشکستیم

وز غم نام و ننگ وارستیم

خرقهٔ صوفیانه بدریدیم

کمر عاشقانه بر بستیم

در خرابات با می و معشوق

نفسی عاشقانه بنشستیم

از می لعل یار سرمستیم

وز دو چشمش خمار بشکستیم

شاید ار شور در جهان فکنیم

کز می لعل یار سر مستیم

چون بدیدیم آفتاب رخش

از طرب، ذره‌وار، بر جستیم

چنگ در دامن شعاع زدیم

تا بدان آفتاب پیوستیم

ذره بودیم، آفتاب شدیم

از عراقی چو مهر بگسستیم

این همه هست، خود نمی‌دانیم

کین زمان نیستیم یا هستیم؟

 
 
 
عراقی

تا ز جان با غم تو پیوستیم

رخت هستی خویش بربستیم

مولانا

ما همه از الست همدستیم

عاقبت شکر بازپیوستیم

ما همه همدلیم و همراهیم

جمله از یک شراب سرمستیم

ما ز کونین عشق بگزیدیم

[...]

اوحدی

گر تو توفیقمان دهی، رستیم

ور نه، بس مفلس و تهی‌دستیم

ابن یمین

در شهود جمال او مستیم

می ندانیم نیست یا هستیم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه