فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام
رسول آمد رسالتها رسانید
جهانی را ز خشم او رهانید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
مرا شش ماه در گیتی دوانید
چه مایه رنج زی جانم رسانید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
نشسته راست پیش من چنانید
که پندارید تنها هردوانید
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۷ - رسیدن پیگ رامین به مرو شاهجان و آگاه شدن ویس از آن
اگر چونانکه حال من ندانید
به خون بر رخ نوشتهستم بخوانید
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴
عاشق مشوید اگر توانید
تا در غم عاشقی نمانید
این عشق به اختیار نبود
دانم که همین قَدَر بدانید
هرگز مبَرید نام عاشق
[...]
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۳ - پیدا شدن شاپور
اشارت کرد کآن مغ را بخوانید
وزین در قصهای با او برانید
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴
آرام دل مرا بخوانید
بر مردم چشم من نشانید
آوازه عشق من شنیدید
اندازه حسن او بدانید
چون صورت روی او بدیدید
[...]
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۳۶
ای هم نفسان فعل اجل میدانید
روزی دو سه داد خود ز خود بستانید
خیزید و نشینید که خود بعد از این
خواهید به هم نشستن ونتوانید
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
خداوند از بسی رنجم رهانید
بفضل خود بدین کُنجم رسانید
عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۷) حکایت پسر ماه روی با درویش صاحب نظر
بسی در تگ زهر سویش دوانید
بسی سختی بروی او رسانید
عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۵) حکایت مرد حریص و ملک الموت
چنین عمری شما گر میتوانید
نکو دارید وقدر آن بدانید
عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۲) حکایت هارون با بهلول
سپه را گفت هارون هین برانید
که او ما را بکُشت و می ندانید
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۳) حکایت مأمون خلیفه با غلام
منادی گر زهر سو برنشانید
که میگویند واسپش میدوانید
عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۳) حکایت مرد صوفی که بر زبیده عاشق شد
زُبَیده گفت هان او را بدانید
بسی سیلی بروی او برانید
عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان
مرا زین درد کی خواهی رهانید
بکام خویش کی خواهی رسانید
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۴ - در سؤال کردن مرید از حضرت شیخ که شیطان مرا زحمت میدهد و جواب دادن شیخ مرید را فرماید
شما را بس شما اینجا نمانید
دوید اینجا و سرّ حق بدانید
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۸ - در جواب دادن اکّافی قدّس سره هاتف غیب و اسرارهای نهانی یافتن فرماید
ز عدلم ظلم نبود گر بدانید
که میدانم که جمله ناتوانید
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۸ - در جواب دادن اکّافی قدّس سره هاتف غیب و اسرارهای نهانی یافتن فرماید
کسی کاسایشی اینجا رسانید
تن خود از عذاب ما رهانید
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۳ - سؤال کردن یکی از حسین منصور در دریافتن اسرار کلّ و جواب دادن او مسائل را
شما را آنقدر بس تا بدانید
همه در ذات من حیران بمانید