فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
من اینجا بی کس و بی یار مانده
دو پای اندر گل تیمار مانده
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۴ - نامهٔ چهارم خشنودى نمودن از فراق و امید بستن بر وصل
برهنه گشته و بی بار مانده
گل و برگش برفته خار مانده
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رفتن شاپور دیگر بار به طلب شیرین
وز آن سو خسرو اندر کار مانده
دلش در انتظار یار مانده
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۰ - غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین
غریبی چون بود غمخوار مانده
ز کار افتاده و در کار مانده
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم
شب و روزم ز عشقت زار مانده
بگرد خویش چون پرگار مانده
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۶) حکایت یوسف همدانی علیه الرحمة
زنی شد عاجز و بییار مانده
ز بیتیماریت بیمار مانده
عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن
جگر خسته بصر خونبار مانده
دهن بسته زبان بیکار مانده
عطار » هیلاج نامه » بخش ۷ - در اسرار عشق و نموداری هیلاج فرماید
بکنجی در نشستم زار مانده
ضعیف و ناتوان و خوار مانده
عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۳ - در حقیقت سرّ منصور و دریافتن اعیان گوید
مراگفتا که ای عطار مانده
ز سر عشق برخوردار مانده
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۰ - جواب دادن شیخ جنید شیخ کبیر را
ز وصل احمدم بردارمانده
ز عشق او چنین در کار مانده
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۱ - در عین العیان توحید گوید
جهانی در غم غمخوار مانده
میان خاک و خونم زار مانده
عطار » هیلاج نامه » بخش ۶۶ - سخن گفتن شیخ کبیر با منصور از نموداری قصاص
درون جمله درگفتار مانده
در او حیران دلم بردار مانده
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۰ - در عیان پسر و اسرار منصور و اجازت از پدر خواستن فرماید
همه حیران در آن اسرار مانده
مثال نقطه در پرگار مانده
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۶ - در خطاب هاتف غیب پاکباز را و درد او را استماله کردن و دلخوشی فرماید
همه یار است ای بیکار مانده
تو سرگردان این پرگار مانده
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۰ - در عین ذات وصفات وقدرت و قوّت اسرار الهی فرماید
چو منصورت چنانم زار مانده
دو دستم زیر پای دار مانده
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
از این پرده چنانم زار مانده
حقیقت عاشق و بی یار مانده
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۳ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
گهی مستی گهی هشیار مانده
گهی درخانقه آوار مانده
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۷ - در سؤال کردن صاحب اسرار فرماید
تو مغزی این زمان عطّار مانده
همه اندر پی اسرار مانده
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۱ - سؤال کردن مرید از پیر در حقایق فرماید
کجائی این زمان عطّار مانده
از این گفتار در دلدار مانده
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴۱
ای از گل تو ما را در دیده خار مانده
وز نوک غمزه تو جانم فگار مانده
تا نقش تو زمانه در پیرهن کشیده
در کارگاه گردون مه نیم کار مانده
تا بو که چون تو ماهی بینم به طالع خود
[...]