گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۰

 

نگه کرد گرسیوز نامدار

سواران ترکان گزیده هزار

خنیده سپاه اندرآورد گرد

بشد شادمان تا سیاووش گرد

سیاوش چو بشنید بسپرد راه

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۱

 

دبیر پژوهنده را پیش خواند

سخنهای آگنده را برفشاند

نخست آفریننده را یاد کرد

ز وام خرد جانش آزاد کرد

ازان پس خرد را ستایش گرفت

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۲

 

چو از سروبن دور گشت آفتاب

سر شهریار اندرآمد به خواب

چه خوابی که چندین زمان برگذشت

نجنبیند و بیدار هرگز نگشت

چو از شاه شد گاه و میدان تهی

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۳

 

شبی قیرگون ماه پنهان شده

به خواب اندرون مرغ و دام و دده

چنان دید سالار پیران به خواب

که شمعی برافروختی ز آفتاب

سیاوش بر شمع تیغی به دست

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۴

 

چو آگاهی آمد به کاووس شاه

که شد روزگار سیاوش تباه

به کردار مرغان سرش را ز تن

جدا کرد سالار آن انجمن

ابر بی‌گناهش به خنجر به زار

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۵

 

چو لشکر بیامد ز دشت نبرد

تنان پر ز خون و سران پر ز گرد

خبر شد ز ترکان به افراسیاب

که بیدار بخت اندرآمد به خواب

همان سرخه نامور کشته شد

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۶

 

چو خورشید برزد سر از کوهسار

بگسترد یاقوت بر جویبار

تهمتن همه خواسته گرد کرد

ببخشید یکسر به مردان مرد

خروش آمد و نالهٔ کرنای

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۷

 

چنان دید گودرز یک شب به خواب

که ابری برآمد ز ایران پرآب

بر آن ابر باران خجسته سروش

به گودرز گفتی که بگشای گوش

چو خواهی که یابی ز تنگی رها

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸

 

بسا رنج‌ها کز جهان دیده‌اند

ز بهر بزرگی پسندیده‌اند

سرانجام بستر جز از خاک نیست

از او بهره زهر است و تریاک نیست

چو دانی که ایدر نمانی دراز

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۹

 

سواران گزین کرد پیران هزار

همه جنگجوی و همه نامدار

بدیشان چنین گفت پیران که زود

عنان تگاور بباید بسود

شب و روز رفتن چو شیر ژیان

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲۰

 

چو از لشگر آگه شد افراسیاب

برو تیره شد تابش آفتاب

بزد کوس و نای و سپه برنشاند

ز ایوان به کردار آتش براند

دو منزل یکی کرد و آمد دوان

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲۱

 

چو با گیو کیخسرو آمد به زم

جهان چند ازو شاد و چندی دژم

نوندی به هر سو برافگند گیو

یکی نامه از شاه وز گیو نیو

که آمد ز توران جهاندار شاد

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲۲

 

چو آگاهی آمد به آزادگان

بر پیر گودرز کشوادگان

که طوس و فریبرز گشتند باز

نیارست رفتن بر دژ فراز

بیاراست پیلان و برخاست غو

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۱

 

به پالیز چون برکشد سرو شاخ

سر شاخ سبزش برآید ز کاخ

به بالای او شاد باشد درخت

چو بیندش بینادل و نیک‌بخت

سزد گر گمانی برد بر سه چیز

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱

 

جهانجوی چون شد سرافراز و گرد

سپه را بدشمن نشاید سپرد

سرشک اندر آید بمژگان ز رشک

سرشکی که درمان نداند پزشک

کسی کز نژاد بزرگان بود

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱

 

به نام خداوند خورشید و ماه

که دل را به نامش خرد داد راه

خداوند هستی و هم راستی

نخواهد ز تو کژی و کاستی

خداوند بهرام و کیوان و شید

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱

 

کنون ای خردمند روشن‌روان

بجز نام یزدان مگردان زبان

که اویست بر نیک و بد رهنمای

وزویست گردون گردان بجای

همی بگذرد بر تو ایام تو

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو

 

تو بر کردگار روان و خرد

ستایش گزین تا چه اندر خورد

ببین ای خردمند روشن‌روان

که چون باید او را ستودن توان

همه دانش ما به بیچارگیست

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۱

 

شبی چون شبه روی شسته به قیر

نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر

دگرگونه آرایشی کرد ماه

بسیچ گذر کرد بر پیشگاه

شده تیره اندر سرای درنگ

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱

 

جهان چون به زاری برآید همی

بد و نیک روزی سرآید همی

چو بستی کمر بر در راه آز

شود کار گیتیت یکسر دراز

به یک روی جستن بلندی سزاست

[...]

فردوسی
 
 
۱
۱۷
۱۸
۱۹
۲۰
۲۱
۶۸۵