به پالیز چون برکشد سرو شاخ
سر شاخ سبزش برآید ز کاخ
به بالای او شاد باشد درخت
چو بیندش بینادل و نیکبخت
سزد گر گمانی برد بر سه چیز
کزین سه گذشتی چه چیزست نیز
هنر با نژادست و با گوهر است
سه چیزست و هر سه بهبنداندرست
هنر کی بود تا نباشد گهر
نژاده بسی دیدهای بیهنر
گهر آنک از فر یزدان بود
نیازد به بد دست و بد نشنود
نژاد آنک باشد ز تخم پدر
سزد کاید از تخم پاکیزه بر
هنر گر بیاموزی از هر کسی
بکوشی و پیچی ز رنجش بسی
ازین هر سه گوهر بود مایهدار
که زیبا بود خلعت کردگار
چو هر سه بیابی خرد بایدت
شناسندهٔ نیک و بد بایدت
چو این چار با یک تن آید بهم
براساید از آز وز رنج و غم
مگر مرگ کز مرگ خود چاره نیست
وزین بدتر از بخت پتیاره نیست
جهانجوی از این چار بد بینیاز
همش بخت سازنده بود از فراز
سخن راند گویا بدین داستان
دگر گوید از گفتهٔ باستان
کنون بازگردم به آغاز کار
که چون بود کردار آن شهریار
چو تاج بزرگی بسر برنهاد
ازو شاد شد تاج و او نیز شاد
به هر جای ویرانی آباد کرد
دل غمگنان از غم آزاد کرد
از ابر بهاران ببارید نم
ز روی زمین زنگ بزدود غم
جهان گشت پر سبزه و رود آب
سر غمگنان اندر آمد به خواب
زمین چون بهشتی شد آراسته
ز داد و ز بخشش پر از خواسته
چو جم و فریدون بیاراست گاه
ز داد و ز بخشش نیاسود شاه
جهان شد پر از خوبی و ایمنی
ز بد بسته شد دست اهریمنی
فرستادگان آمد از هر سوی
ز هر نامداری و هر پهلوی
پس آگاهی آمد سوی نیمروز
بنزد سپهدار گیتیفروز
که خسرو ز توران به ایران رسید
نشست از بر تخت کو را سزید
بیاراست رستم به دیدار شاه
ببیند که تا هست زیبای گاه
ابا زالِ سامِ نریمان بهم
بزرگان کابل همه بیش و کم
سپاهی که شد دشت چون آبنوس
بدرید هر گوش ز اوای کوس
سوی شهر ایران گرفتند راه
زواره فرامرز و پیل و سپاه
به پیش اندرون زال با انجمن
درفش بنفش از پس پیلتن
پس آگاهی آمد بر شهریار
که آمد ز ره پهلوان سوار
زواره فرامرز و دستان سام
بزرگان که هستند با جاه و نام
دل شاه شد زان سخن شادمان
سراینده را گفت کاباد مان
که اویست پروردگار پدر
وزویست پیدا به گیتی هنر
بفرمود تا گیو و گودرز و طوس
برفتند با نای رویین و کوس
تبیره برآمد ز درگاه شاه
همه برنهادند گردان کلاه
یکی لشکر از جای برخاستند
پذیره شدن را بیاراستند
ز پهلو به پهلو پذیره شدند
همه با درفش و تبیره شدند
برفتند پیشش به دو روزه راه
چنین پهلوانان و چندین سپاه
درفش تهمتن چو آمد پدید
به خورشید گرد سپه بردمید
خروش آمد و نالهٔ بوق و کوس
ز قلب سپه گیو و گودرز و طوس
به پیش گو پیلتن راندند
به شادی برو آفرین خواندند
گرفتند هر سه ورا در کنار
بپرسید شیراوژن از شهریار
ز رستم سوی زال سام آمدند
گشاده دل و شادکام آمدند
نهادند سوی فرامرز روی
گرفتند شادی به دیدار اوی
وزان جایگه سوی شاه آمدند
به دیدار فرخ کلاه آمدند
چو خسرو گو پیلتن را بدید
سرشکش ز مژگان به رخ بر چکید
فرود آمد از تخت و کرد آفرین
تهمتن ببوسید روی زمین
به رستم چنین گفت کای پهلوان
همیشه بدی شاد و روشنروان
به گیتی خردمند و خامش تویی
که پروردگار سیاوش تویی
سر زال زان پس به بر در گرفت
ز بهر پدر دست بر سر گرفت
گوان را به تخت مهی برنشاند
بریشان همی نام یزدان بخواند
نگه کرد رستم سرو پای اوی
نشست و سخن گفتن و رای اوی
رخش گشت پرخون و دل پر ز درد
زکار سیاوش بسی یاد کرد
به شاه جهان گفت کای شهریار
جهان را تویی از پدر یادگار
ندیدم من اندر جهان تاجور
بدین فر و مانندگی پدر
وزان پس چو از تخت برخاستند
نهادند خوان و می آراستند
جهاندار تا نیمی از شب نخفت
گذشته سخنها همه بازگفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به بررسی ویژگیهای انسانی میپردازد و بر سه عنصر کلیدی تأکید میکند: هنر، نژاد و گوهر. او معتقد است که هنر بدون نژاد و گوهر ارزش چندانی ندارد و هر سه باید در کنار هم باشند تا فردی ارزشمند و شایسته به حساب آید. سپس به توصیف کړل شهریاری میپردازد که به آبادانی و شادی مردم میاندیشد و از خلال آن بیان میکند که زمانی که شهریار صالح باشد، زندگی و زمین هم شاداب و پر از نعمت میشود. در ادامه، از آمدن شخصیتهای برجستهای چون رستم و زال به دربار خسرو و شادمانی آنها صحبت میشود. در نهایت، شاعر بر اهمیت خیرو محبت و چگونگی تأثیر آن بر زندگی انسانها تأکید میکند.
هوش مصنوعی: هنگامی که سرو در باغ سر به آسمان میساید، شاخهای سبز آن از کاخ بلندتر میروید.
هوش مصنوعی: درخت خوشحال میشود وقتی که به بالای خود نیکبخت و بینادلی را میبیند.
هوش مصنوعی: اگر بر سه چیز گمان کنی که ارزشش را دارند، باید بدانیم که از این سه چیز که عبور کردی، چه چیز دیگری ارزشمند است.
هوش مصنوعی: هنر مرتبط با نژاد و ذات انسان است و هر سه این چیزها به یکدیگر وابستهاند و باید بهدرستی در کنار هم قرار گیرند.
هوش مصنوعی: هنر صرفاً به وجود نمیآید مگر اینکه ریشهای عمیق و باارزش داشته باشد. بسیاری از افراد هستند که بدون هنر و استعداد به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: هر که از نیکوکاری و فضل خداوند برخوردار است، نیازی به بدی و ناپاکی ندارد و از کارهای زشت و ناپسند دوری میکند.
هوش مصنوعی: نژاد انسان از جنس پدر اوست و شایسته است که از تخم و نسل پاک و خوب برآید.
هوش مصنوعی: اگر هنر را بیاموزی، حتی اگر از هر کسی هم یاد بگیری، با تلاش و پشتکار میتوانی از مشکلات و دشواریها فرار کنی.
هوش مصنوعی: از این سه گوهر، مایهدار و باارزش است که زیبایی آن، لباس و نعمت خداوند را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: زمانی که هر سه را بشناسی، باید عقل و درک خود را به کار بری تا نیک و بد را تمیز دهی.
هوش مصنوعی: وقتی این چهار عامل در وجود یک نفر کنار هم قرار بگیرند، او از آزمایشات، سختیها و غمها به دور خواهد بود.
هوش مصنوعی: آیا راهی برای فرار از مرگ وجود ندارد؟ و بدتر از این وقایع ناخوشایند، برای بخت کسی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: جهانگردی که از این چهار چیز (چیزهای بد) بینیاز باشد، به خاطر خوششانسیاش از بالا به این وضعیت رسیده است.
هوش مصنوعی: سخن میزند و با این داستان، از روایات قدیمی سخن دیگری به میان میآورد.
هوش مصنوعی: حالا برمیگردم به شروع ماجرا که ببینم رفتار و کردار آن پادشاه چگونه بود.
هوش مصنوعی: وقتی که او تاج بزرگی را بر سر گذاشت، تاج و مقامش خوشحال شدند و او هم از این امر خوشحال بود.
هوش مصنوعی: دلهای غمگین را از درد و اندوه رهایی بخشید و در هر نقطهای که ویرانی وجود داشت، زندگی و آبادانی به وجود آورد.
هوش مصنوعی: باران بهاری از ابرها ببارد و با نم خود، غم و تیرگی را از روی زمین پاک کند.
هوش مصنوعی: دنیا پر از سبزه و زیبایی شده و آبها نیز به خواب غمگینان وارد شدهاند.
هوش مصنوعی: زمین به مانند بهشتی زیبا و دلانگیز میشود، زمانی که پر از عدالت و بخشش باشد و خواستههای مردم در آن تحقق یابد.
هوش مصنوعی: وقتی جم و فریدون تاج و تخت را زینت بخشیدند، پادشاه هیچگاه از عدالت و بخشش سست نشد.
هوش مصنوعی: جهان پر از خوبی و امنیت شده است و دست شیاطین دیگر نمیتواند کاری از پیش ببرد.
هوش مصنوعی: فرستادگان از تمام سمتها و از هر شخصیت نامآور و هر بزرگمردی آمدند.
هوش مصنوعی: پس خبر به نیمروز رسید و به سردار جهانافروز رسید.
هوش مصنوعی: خسرو از سرزمین توران به ایران آمد و بر بالای تخت نشست و بر او سزاوار بود.
هوش مصنوعی: رستم به دیدار شاه رفت تا زیباییهای دربار را ببیند و از آن لذت ببرد.
هوش مصنوعی: پسر زال، نریمان، همه بزرگان کابل را به طور کلی تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: سپاهی که در دشت به مانند چوب آبنوس قدرتمند و مقاوم بود، هر گوشهای از زمین را با صدای کوسش آزار میداد و صداهایش را پخش میکرد.
هوش مصنوعی: فرامرز و پیل و سپاه به سمت شهر ایران حرکت کردند.
هوش مصنوعی: زال به همراه گروهی از پهلوانان، با درفش بنفش به جلو میرود و در پس خود، قهرمانان را همراه دارد.
هوش مصنوعی: پس شاه متوجه شد که پهلوان سوار از راه رسیده است.
هوش مصنوعی: فرامرز و دستان سام مانند بزرگانی هستند که با مقام و نام و آوازه خود شناخته شدهاند.
هوش مصنوعی: دل شاه از آن سخن خوشحال شد و به سراینده گفت که بمان.
هوش مصنوعی: اوست که پروردگار پدر است و هنر او در جهان به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: شاه دستور داد که گیو، گودرز و طوس با نای و کوس (نوعی ساز) به راه افتند.
هوش مصنوعی: از درگاه پادشاه، ندا و خبری به گوش رسید و همه با احترام کلاه خود را برداشتند.
هوش مصنوعی: گروهی از لشکریان به پا خواستند و خود را برای استقبال آماده کردند.
هوش مصنوعی: همه با پرچم و نشان به سمت هم آمدند و از پهلوی یکدیگر استقبال کردند.
هوش مصنوعی: پهلوانان و ارتشهای بسیاری به سوی او رفتند و این مسیر تنها دو روز طول کشید.
هوش مصنوعی: پرچم دلیران چون نمایان شد، همچون خورشید گرد سپاه را روشن کرد.
هوش مصنوعی: صدای زوزه و نالهٔ بوق و طبل از دل سپهسالاران گیو، گودرز و طوس برخاست.
هوش مصنوعی: به پیشکار پهلوان رفتند و به خوشحالی برای او ستایش کردند.
هوش مصنوعی: سه نفر او را در کنار گرفتند و شیراوژن از شاه پرسید.
هوش مصنوعی: رستم و زال سام به سمت یکدیگر آمدند و با دلهای باز و شاداب، به دیدار هم رفتند.
هوش مصنوعی: آنها به سمت فرامرز رفتند و با دیدن او، شادی به دلشان راه یافت.
هوش مصنوعی: از آن مکان به سمت شاه آمدند تا دیدار فرخ کلاه را داشته باشند.
هوش مصنوعی: وقتی خسرو پیلتن را دید، اشک از چشمانش بر روی صورتش ریخت.
هوش مصنوعی: تُهمتُن از تختش فرود آمد و به زمین سلام و احترام کرد.
هوش مصنوعی: به رستم گفتند که ای قهرمان، همیشه با دل خوش و روحی روشن زندگی کن.
هوش مصنوعی: تو در این دنیا کسی هستی که دارای دانایی و آرامش است و خدای سیاوش نیز تو هستی.
هوش مصنوعی: سهراب پس از آن، برای گرامیداشت پدرش، دست بر سر گذاشت و به یاد او احساساتش را بروز داد.
هوش مصنوعی: گوان را بر روی تختی زیبا و شکوهمند قرار میدهد و برای آنها نام خدا را میخواند.
هوش مصنوعی: رستم به او نگریست و در حالی که نشسته بود با او صحبت کرد و نظرش را بیان کرد.
هوش مصنوعی: اسب جنگی زخمی و دل او پر از درد شده است و به یاد سیاوش، خیلی از چیزها را به خاطر میآورد.
هوش مصنوعی: به شاه جهان گفتند که ای پادشاه، تو وارث و یادگار پدرت هستی و مسئولیت بزرگی بر دوش داری.
هوش مصنوعی: من در هیچ کجای دنیا شاهزادهای را نیدم که به این زیبایی و ویژگیهای پدرش باشد.
هوش مصنوعی: پس از آنکه از تخت برخواستند، سفرهای گذاشتند و نوشیدنیها را آماده کردند.
هوش مصنوعی: جهاندار تا نیمههای شب نخوابید و تمام صحبتهای خود را بازگو کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.