خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - مطلع دوم
شه اختران زان زر افشان نماید
که اکسیر زرهای آبان نماید
برآرد ز جیب فلک دست موسی
زر سامری نقد میزان نماید
نه خورشید هم خانهٔ عیسی آمد
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۲ - این قصیدهٔ را در زمان کودکی در ستایش فخر الدین منوچهر بن فریدون شروان شاه سروده است
صفتی است حسن او را که به وهم در نیاید
روشی است عشق او را که به گفت بر نیاید
علم الله ای عزیزان که جمال روی آن بت
به صفات درنگنجد به خیال در نیاید
چو نسیم زلفش آید علم صبا نجنبد
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۳ - در بیان عشق و گوشه نشینی و ستایش عصمة الدین خواهر منوچهر
از همه عالم کران خواهم گزید
عشق دل جویی به جان خواهم گزید
دولت یک روزه در سودای عشق
بر همه ملک جهان خواهم گزید
آفتابی از شبستان وفا
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۴ - قصیده
ایام خط فتنه به فرق جهان کشید
لنتفلحوا به ناصیهٔ انس و جان کشید
دلها به نیل رنگرزان درکشید از آنک
غم داغ گازرانه بر اهل جهان کشید
بر بوی یک نفس که همه ناتوانی است
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - در رثاء امام ابو عمر و اسعد
بیدقی مدح شاه میگوید
کوکبی وصف ماه میگوید
بلکه مزدور دار خانهٔ نحل
صفت عدل شاه میگوید
ذره در بارگاه خورشید است
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۶ - در بیماری فرزند و تاثر از درگذشت وی گوید
حاصل عمر چه دارید خبر باز دهید
مایه جانی است ازو وام نظر باز دهید
هر براتی که امل راست ز معلوم مراد
چون نرانند به دیوان قدر باز دهید
ز آتش دل چو رسد دود سوی روزن چشم
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۷ - در حکمت و اندرز
چشم بر پردهٔ امل منهید
جرم بر کردهٔ ازل منهید
علت هست و نیست چون ز قضاست
کوشش و جهد را علل منهید
چون بنابود دل قرار گرفت
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۸ - خاقانی این قصیده را در مرثیهٔ فرزند خویش امیر رشید الدین سروده و آن را ترنم المصائب گویند.
صبحگاهی سر خوناب جگر بگشایید
ژالهٔ صبحدم از نرگسِ تر بگشایید
دانهدانه گهر اشک ببارید چنانک
گره رشتهٔ تسبیح ز سر بگشایید
خاک لبتشنهٔ خون است و ز سرچشمهٔ دل
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۹ - مطلع دوم
ای نهان داشتگان موی ز سر بگشایید
وز سر موی سر آغوش به زر بگشایید
ای تذروان من آن طوق ز غبغب ببرید
تاج لعل از سر و پیرایه ز بر بگشایید
آفتابم گرو شام و شما بسته حلی
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۰ - در ستایش ملک ارسلان مظفر
چون آه عاشقان شد صبح آتش معنبر
سیماب آتشین زد در بادبان اخضر
آن خایههای زرین از سقف نیم خایه
سیماب شد چو برزد سیماب آتشین سر
مرغ از چه زد شناعت بر صبح راست خانه
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۱ - مطلع دوم
در آبگون قفس بین طاووس آتشین پر
کز پر گشادن او آفاق بست زیور
نیرنگ زد زمین شبه فلک به جلوه
پرگار زد هوا را قوس قزح به شه پر
عکسی ز پای و پرش زد بر زمین ز گردون
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۲ - مطلع سوم
ای کعبهٔ جهان گرد، وی زمزم رسن در
زرین رسن نمائی چون زمزم آیی از بر
همچون دهان زمزم دندانه باد چشمم
گر نیستی به چشمم با سنگ کعبه همبر
ای نورزای چشمه دیدی که چند دیدم
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۳ - مطلع چهارم
صحن ارم ندیدی در باغ شاه بنگر
حصن حرم ندیدی بر قصر شاه بگذر
پرچین باغ پروین بل پر نسر طائر
بامش فضای گردون، دیوار خط محور
کاریز برده کوثر در حوضهای ماهی
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۴ - مطلع پنجم
ای عندلیب جانها طاووس بسته زیور
بگشای غنچهٔ لب بسرای غنهٔ تر
ای غنچهٔ دهانت از چشم سوزنی کم
سوزن شکاف غمزهت سوسن نمای عبهر
ای سوخته رخ تو در زار گریه آتش
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۵ - قصیده
در جهان کس نیست اندوه جهان کس مخور
کوس عزلت زن دوال رایگان کس مخور
دامن اندر چین، بساط احتشام کس مبین
گردن اندر کش، قفای امتحان کس مخور
آنکه کس دیدی کنون مقلوب کس شد هان و هان
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۶ - در ستایش صفوه الدین بانوی شروان شاه
ای پردهٔ معظم بانوی روزگار
ای پیش آفتاب کرم ابر سایهدار
صحن ارم تو را و در او روح را نشست
حصن حرم تو را و درو کعبه را قرار
هر سال اگر خواص خلیفه برند خاص
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۷ - در ستایش ملک الوزرا زین الدین دستور عراق
صبح ز مشرق چو کرد بیرق روز آشکار
خنده زد اندر هوا بیرق او برقوار
بود چو گوگرد سرخ کز بر چرخ کبود
داد مس خاک را گونهٔ زر عیار
خسرو چین از افق آینهٔ چین نمود
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۸ - مطلع دوم
بهر صبوح از درم مست در آمد نگار
غالیه برده پگاه بر گل سوری بکار
بسته من اسب ندم پس بگه صبح دم
کرد زبان عذرخواه آن بت سیمین عذار
بلبله برداشت زود کرد پس آنگه سلام
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۹ - مطلع سوم
کرد خزان تاختن بر صف خیل بهار
باد وزان بر رزان گشت به دل کینهدار
سنبلهٔ چرخ را خرمن شادی بسوخت
کاتش خورشید کرد خانهٔ باد اختیار
چون زر سرخ سپهر سوی ترازو رسید
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - در ستایش علاء الدین آتسزبن محمد خوارزم شاه
هین که به میدان حسن رخش درافکند یار
بیش بهاتر ز جان نعل بهایی بیار
زیر رکابش نگر حلقه به گوش آسمان
پیش عنانش ببین عاشیه کش روزگار
از بس خونها که ریخت غمزهٔ سرتیز او
[...]