صحن ارم ندیدی در باغ شاه بنگر
حصن حرم ندیدی بر قصر شاه بگذر
پرچین باغ پروین بل پر نسر طائر
بامش فضای گردون، دیوار خط محور
کاریز برده کوثر در حوضهای ماهی
پیوند کرده طوبی با شاخهای عرعر
شاخش جلال و رفعت، برداده طوبی آسا
طوبی به غصن طوبی گر زین صفت دهد بر
هم آشیان عنقا در دامن ریاحین
هم خواب گاه خورشید از سایهٔ صنوبر
عیسی خلال کرده از خارهای گلبن
ادریس سبحه کرده از غنچههای نستر
همچون درخت وقواق او را طیور گویا
بر فتح شاه خوانده الحمد الله از بر
قصرش چو فکرت من در راه مدح سلطان
گردون در او مرکب گیتی در او مصور
جفت مقوس او چون جفت طاق ابرو
طاق مقرنس او چون خم طوق پیکر
آن جفت را کزو او شد قوس قزح ملون
و آن طاق را کز او شد صحن فلک مدور
ادریس و جم مهندس، موسی و خضر بنا
روح ملک مزوق نوح لمک دروگر
انجم نگار سقفش در روی هر نگاری
همچون خلیل هذا ربی بخوانده آزر
خامه زده عطارد وز باجورد گردون
بنوشته نام سلطان بالای جفت و معبر
پیش سریر سلطان استاده تاجداران
چون ناشکفته لاله افکنده سر سراسر
ناهید زخمه مطرب و می آفتاب تابش
چنگ ارتفاع می را ربعی به شکل مسطر
آن بار بد که امسال از چرخ نیک بادش
شعرم به مدح سلطان برداشته به مزهر
فرماندهٔ سلاطین سلطان محمد آمد
جبریل جان محمد عیسی خصال حیدر
مهدی صفت شهنشه امت پناه داور
جان بخش چون ملک شو کشور ستان چو سنجر
شاه فلک جنیبت خورشید عرش هیبت
بهرام گور زهره، برجیس برق خنجر
ابر درخش بیرق، بحر نهنگ پیکان
قطب سماک نیزه، بدر ستاره لشکر
جمشید سام حشمت، سام سپهر سطوت
دارای زال صولت، زال زمانه داور
سردار خضر دانش، خضر بهشت خضرت
سالار روح بینش، روح فرشته مخبر
یک کنجدش نگنجد در سینه گنج توران
یک سنجدش نسنجد در دیده ملک بربر
یک اسبه در دو ساعت گیرد سه بعد عالم
چون از سپهر چارم اعلام مهر انور
تیرش به دیده دوزی خیاط چشم دشمن
تیغش به کفر شوئی قصار جان قیصر
جز تیغ کفر شویش گازر که دیده آتش
جز تیر دیده دوزش درزی که دیده صرصر
بر پرچم علامت بر تارک غلامان
از مشتریش طاس است، از آفتاب مغفر
هر مه ز یک شبه مه چرخ است طوق دارش
سگ طوق سازد از دم در خدمت غضنفر
ای خاک درگهت را آب حیات تشنه
در آب منت تو هم بحر غرقه، هم بر
تیغ تو صیقل دین، لابل خطیب دولت
در طلیسان تو داری طولاللسان اسمر
ز اقلامهای قابض اقلیمهات قبضه
اقلیمهای گیتی حکم تو را مسخر
خفچاق و روس رسمی، ابخاز و روم ذمی
ذمی هزار فرقه رسمی هزار لشکر
مجذوم چون ترنج است، ابرص چو سیب دشمن
کش جوهر حسامت معلول کرده جوهر
الحق ترنج و سیبی بیچاشنی و لذت
چون سیب نخل بندان یا چون ترنج منبر
نی طرفه گر عدو شد مجذوم طرفهتر آن
کافعی شده است رمحت ز افعیش میرسد ضر
افعی خورنده مجذوم ارچه بسی شنیدی
مجذوم خواره افعی جز رمح خویش مشمر
زیر سه حرف جاهش گنج است و حرف آخر
صفری است در میانش هفت آسمانش محضر
یک دو شد از سه حرفش چار اصل و پنج شعبه
شش روز و هفت اختر نه قصر و هشت منظر
شاها طبیب عدلی و بیمار ظلم گیتی
تسکین علتش را تریاق عدل در خور
خود عدل خسروان را جز عدل چیست حاصل؟
زین جیفهگاه جافی زین مغ سرای مغبر
از عدل دید خواهی هم راستی و هم خم
در ساق عرش ایزد در طاق پول محشر
گل چو ز عدل زاید میرد حنوط بر تن
تابوت دست عاشق گور آستین دلبر
آتش که ظلم دارد میمیرد و کفن نه
دود سیه حنوطش خاک کبود بستر
بر یک نمط نماند کار بساط ملکت
مهره به دست ماند چون خانه گشت ششدر
سنجر بمرد ویحک سنجار ماند اینک
چون بنگری به صورت سنجار به ز سنجر
آخر نه بر سکندر شد تخته پوش عالم
بیبار ماند تختش در تخت بار ششتر
شاها عصر جز تو هستند ظلم پیشه
اینجا سپید دستند، آنجا سیاه دفتر
نه مه غذای فرزند از خون حیض باشد
پس آبلهش برآید و صورت شود مجدر
آن کس که طعمه سازد سی سال خون مردم
نه آخرش به طاعون صورت شد مبتر؟
نه ماهه خون حیضی گر آبله برآرد
سه ساله خون خلقی آخر چه آورد بر؟
شاهان عرب نژادی هستی به خلق و خلقت
شاه بشر چو احمد شیر عرب چو حیدر
مهمان عزیز دارند اهل عرب به سنت
زانم عزیز کردی، دادی کمال اوفر
رومی فرستی اطلس،مصری دهی عمامه
ختلی براق ابرش، ترکی وشاق احور
اطلس به رنگ آتش، واصل عمامه از نی
ابرش چو باد نیسان تندی بسان تندر
اعجاز خلعت تو این بس بود که شخصم
در باد و آتش و نی، هستش امان میسر
بود آن نعیم دنیا فانی شعار فخرم
هست این عروس خاطر باقی طراز مفخر
شاها به دولت تو صافی است خاطر من
چون خاطر ارسطو در خدمت سکندر
دانم که سایهٔ حق، داند که میندارد
در آفتاب گردش گیتی چو من سخنور
خاقانیم نه والله، خاقان نظم و نثرم
گویندگان عالم، پیش عیال و مضطر
زین نکتههای بکرند آبستنان حسرت
مشتی عقیم خاطر، جوقی سقیم ابتر
زین خامهٔ دوشاخی اندر سه تا انامل
من فارد جهانم ایشان زیاد منگر
در غیبت من آید پیدا حسودم آری
چون زادت مخنث در مردن پیمبر
جان سخنوران مرشد نشید من به
بهر چنین نشیدی منشد نشید بهتر
پیش مقام محمود اعنی بساط عالی
گوهر فروش من به محمود محمدت خر
ای در زمین ملت معمار کشور دین
بادی چو بیت معمور اندر فلک معمر
عشرین سال عمرت خمسین الف حاصل
ستین دقیقه جاهت بر نه فلک مقدر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف باغ و قصر شاهی میپردازد و زیباییهای طبیعی و معماری آن را به تصویر میکشد. شاعر از الماسها و نعمتهای الهی صحبت میکند که در این مکانها دیده میشود و به ویژگیهای خارقالعاده آنها اشاره میکند. تشبیههای زیبا و توصیفهای پرشور از فرمانروایی و قدرت شاه استفاده شده است. شاعر از صفات نیکو و تدابیر حکمرانی سخن میگوید و قدرت، علم و عدالت را برای شاه ستایش میکند. در متن به نمادهایی از فرهنگ، تاریخ و اساطیر نیز اشاره شده که غنای ادبیات فارسی را نشان میدهد. به طور کلی، این شعر در مدح شاه و تبیین عظمت و جلال اوست.
هوش مصنوعی: به باغ شاه نگاه کن و زیباییهای آن را ببین، اما به یاد داشته باش که در کنار این زیباییها، دور از آن حرمتی که باید باشد، نشانههایی از محافظت و حصار نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: پرچین باغ پروین به زیبایی و لطافت بامش اشاره دارد که همانند پر پرندهای در آسمان است. فضای دور اطراف مانند دیواری به دور باغ پیچیده شده و خطوط افق را مشخص میکند.
هوش مصنوعی: آب زلالی از چشمه کوثر به حوضهای پر از ماهی روان شده و درخت طوبی به شاخههای درخت عرعر پیوند خورده است.
هوش مصنوعی: شاخ او مانند درخت طوبی است که جلال و بلندی دارد، و اگر چنین ویژگیهایی در طوبی باشد، آن را به شاخهاش نسبت میدهند.
هوش مصنوعی: پرندهای افسانهای مانند عنقا در کنار گلها جا دارد و جایی که خورشید است، در سایه درخت صنوبر خوابیده است.
هوش مصنوعی: عیسی از خارهای گلسرخ، تسبیحی بافته و ادریس از غنچههای نسترن، ذکر گفته است.
هوش مصنوعی: مانند درختی که درختان دیگر به او احترام میگذارند، او نیز با افتخار و شکرگزاری به پیروزی شاه اشاره میکند.
هوش مصنوعی: کاخ او مانند اندیشه من است که در راه ستایش پادشاه آسمان قرار دارد؛ در آن، دنیا به تصویر کشیده شده و مرکبی برای سفر در آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: جفت مقوس او به زیبایی مانند قوس ابروی اوست و طاق مقرنس او نیز مانند خم دور گردن او خاص و دلنشین است.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی توصیف میکند که از آن جفت (یا زوج) چه رنگین کمانی به وجود آمده و از آن طاق (یا قوس) چه آسمانی گردان شکل گرفته است. به عبارت دیگر، این دو عنصر به طور خاص نمایانگر خلق و خوی زیبایی و عظمت در طبیعت هستند.
هوش مصنوعی: در این جمله، افرادی با ویژگیهای خاص معرفی شدهاند. ادریس و جم به عنوان مهندسانی با دانش و استعداد مورد اشاره قرار گرفتهاند، در حالی که موسی و خضر به عنوان پیشوایانی معنوی و راهنمایان معرفی میشوند. همچنین، روح ملک به نوح و لمک اشاره دارد که به عنوان مردانی با ارتباط عمیق با مسائل معنوی و اجتماعی شناخته میشوند. در کل، این جمله به بررسی شخصیتهای مختلف با نقشهای متفاوت در تاریخ و اسطورهشناسی میپردازد.
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی آسمان شب اشاره شده که ستارهها مانند نقش و نگارهای زیبا بر روی سقف آسمان هستند. همچنین، شباهت و تحسین آنچه که در آسمان وجود دارد، به داستان خلیل و آزر در این بیت اشاره میکند. در واقع، این متن به زیبایی و عظمت آسمان و مکانهای مقدس اشاره دارد.
هوش مصنوعی: قلمی از سیاره عطارد با دقت نام پادشاه را بر بالای مسیر و عبوری نوشته است.
هوش مصنوعی: در مقابل تخت سلطنت، افرادی با تاج و لباسهای فاخر ایستادهاند که مانند گلهای لالهی ناشکفته، زیبایی و جوانی خود را به نمایش گذاشتهاند.
هوش مصنوعی: ناهید با صدای خوش طنین ساز دلنواز و شراب مانند تابش آفتاب، از بلندی چنگ را به شکل مظهری زیبا به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: سالی که خوب و خوش بوده، شعر من درباره ستایش سلطان به خوبی سروده شده است.
هوش مصنوعی: فرماندهٔ پادشاهان، سلطان محمد، همچون جبرئیل روحالقدس، دارای خصایص و ویژگیهای حضرت محمد و حضرت علی است.
هوش مصنوعی: مهدی، ویژگیهای یک پادشاه بزرگ را دارد و از امت اسلامی حمایت میکند. او مانند یک داور مهربان است که جانها را نجات میدهد و مانند سلطان سنجر، کشورش را به خوبی اداره میکند.
هوش مصنوعی: در این بیت به ویژگیهای برجسته و زیبای آسمان و سیارات اشاره شده است. ابتدا به قدرت و شکوه خورشید و سپس به زیبایی و درخشندگی سیاره زهره پرداخته میشود. همچنین، به ستاره بهرام نیز اشاره میشود که نماد قدرت و هیبت است. به طور کلی، تصویر سازی از عظمتی که در آسمان وجود دارد، بیان شده است.
هوش مصنوعی: ابر مانند پرچم درخشان است، دریا مانند نهنگ، ستاره قطب مانند نیزهای و ماه مانند ستارهای در صف لشکر قرار دارد.
هوش مصنوعی: جمشید، فرزند سام، شخصیتی بلندمرتبه و قدرتمند است. سام، پدر او، در زمان خود دارای اراده و اقتدار زیادی بوده و زال، فرزند دیگر سام، نیز در زندگی خود نمودهای قهرمانی و شجاعت را به نمایش میگذارد. زال در واقع همچون داوری در این زمانه عمل میکند و بر سرنوشتها تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: سردار خضر به معنی یک آگاه بزرگ و دانا است که به نوعی بهشتی و خوشبخت به نظر میرسد. او نمایندهای از روح و بینش عمیق است که مانند فرشتهای پیامآور یا آگاهی دهنده عمل میکند.
هوش مصنوعی: در سینهی گنجینهی توران، یک دانه کنجد هم جا نمیشود و در چشم پادشاه بربر، یک دانه سنجد نیز اندازهای ندارد.
هوش مصنوعی: به یک اسب در دو ساعت میتوان به سه بعد از جهان دست یافت، زمانی که از آسمان چهارم نور خورشید اعلام شود.
هوش مصنوعی: چشم دشمن مانند خیاطی است که با دقت و تیزبینی به کار خود میپردازد، و همچنین مانند تیغی است که در دستان دشمن قرار دارد و میتواند جان پادشاه را به خطر اندازد.
هوش مصنوعی: تنها شمشیر کفر است که او را میزند، زیرا چشمش نمیتواند چیزی جز آتش ببیند. او تیرهای سرما را میبیند و از درزهای باد سرد آگاه است.
هوش مصنوعی: نشان بر پرچم، نشانهای از مقام بلند غلامان است و نشاندهندهی نور و روشنایی، مانند تابش آفتاب بر کلاهخود جنگجویان.
هوش مصنوعی: هر یک از ماهها در آسمان به مانند ماهی است که در شب میدرخشد و در این میان، سگی که عقیدتی به آن ماه دارد، با وفاداری و خدمتگزاری به او میپردازد.
هوش مصنوعی: ای خاک درگاه تو، مانند آب حیات است که تشنهکامان را سیراب میکند. تو هم در درون خود غرق نعمتها هستی و هم بر سطح وجودت پر از برکت و خیر است.
هوش مصنوعی: شمشیر تو مایهی روشنی و حفاظت دین است و در کنار سخنرانانی که قدرت بیان دارند، تو نیز با بلاغت و زبانی نرم و زیبا صحبت میکنی.
هوش مصنوعی: از میان مواد و عناصر موجود در جهان، قدرت و فرمانروایی تو بر تمام جهان تسلط یافته است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف تنوع و گوناگونی ملتها و گروههای مختلف در یک میدان نبرد اشاره دارد. اشاره به ویژگیهای خاص هر قوم و ملیت، از جمله خفاچاق، روسها، ابخازها و رومیها، نشاندهندهی همزیستی و رقابت بین این گروههاست. تعبیر "هزار فرقه" و "هزار لشکر" نیز به فراوانی و تنوع در نیروهای نظامی و قومی اشاره میکند و این موضوع نشاندهندهی پیچیدگیهای جامعه و جنگها در آن زمان است.
هوش مصنوعی: افراد دچار نقص و ناهنجاری مانند میوههای متفاوت به نظر میرسند؛ مانند ترنجی که ناپاکی و عیب را در خود دارد و ابرص که به سیب ناپاکی شبیه است. دشمنی و حسادت در وجود انسانها میتواند تأثیر منفی بر شخصیت و ماهیت آنها بگذارد.
هوش مصنوعی: به راستی، ترنج و سیب بدون طعم و لذت هستند، همچون سیب نخل بندان یا مانند ترنجی که بر بالای منبر قرار دارد.
هوش مصنوعی: اگر دشمن هم دچار نقصی شده باشد، اما آن شخص کافر که در رفتار خود نادرست است، حتی بیشتر از او دچار مشکلاتی میشود که از اعمالش ناشی میشود.
هوش مصنوعی: اگرچه شنیدهای که مار افعی مجذوم را میخورد، ولی مجذوم جز شمشیر خود چیزی ندارد که به کار گیرد.
هوش مصنوعی: زیر سه حرفی که نامش است، گنجی نهفته وجود دارد و حرف پایانی آن، صفر است. در وسط این نام، هفت آسمان وجود دارد که به عنوان محضر شناخته میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به بررسی و بیان مفاهیم و ساختارهای عددی و تفاصیل مربوط به آنها میپردازد. هر عدد به نوعی ویژگی یا مفهومی را به همراه دارد که به ترتیب از یک تا هشت شرح داده شده است. به طور کلی، این جمله به این نکته اشاره دارد که هر عدد و مفهومی در خود معانی و ابعاد مختلفی را نهفته دارد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، تو پزشک عدالت هستی و دردها و مشکلات ظلم در جهان را درمان میکنی. داروی این درد، عدالت است که شایسته توست.
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره میشود که عدالت، ویژگی بارز و اصلی پادشاهان است و بدون آن، اعتبار و ارزش حکومتشان تحتالشعاع قرار میگیرد. در واقع، در مکانی که فساد و بیعدالتی حکمفرماست، هیچ چیزی جز ناهنجاری و فساد حاصل نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر به عدالت نگاه کنی، هم راستایی و هم انحنا را در پایه عرش الهی و در تراز سنجش روز قیامت خواهید دید.
هوش مصنوعی: اگر گل به خاطر عدالت تنیده شود، عطرش میمیرد و بر تن تابوتش بوی خوشی نمیماند. اما دست عاشق، گور را با آستین دلبر خود تزیین میکند.
هوش مصنوعی: آتش ظلمی که دارد، در نهایت از بین میرود و نه بهطور واقعی بلکه به صورت دودی سیاه که پوشش آن خاکی کبود است، دفن میشود.
هوش مصنوعی: کار حکومت همیشه به یک روش و حرکت ثابت باقی نمیماند، و در نهایت، در بازی زندگی، مهرهها در دست هستند، چون زمانی که خانه به لطف تغییرات و تحولات تغییر کرد، گذشته هم در آن بازتاب یافته و دیگر نمیتواند به حالت اولیهاش بازگردد.
هوش مصنوعی: سنجر درگذشت و چه سرنوشت تلخی دارد سنجار. اکنون که به چهره سنجار نگاه میکنی، میبینی که وجودش کمتر از سنجر است.
هوش مصنوعی: در آخر، سکندر هم نتوانست بر دنیا تسلط کامل پیدا کند و در نهایت، تختش خالی و بدون بار باقی ماند، همانطور که تخت بار دیگری هم از دست رفت.
هوش مصنوعی: در این جهان، جز تو، ستمگران متعددی وجود دارند؛ در اینجا با دستانی سپید و بیگناه به نظر میرسند، اما در آنجا حقیقت آنها به طور تاریک و پلید نمایان میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به این مفهوم اشاره دارد که غذای فرزند نباید از خون حیض (خون قاعدگی) باشد، و در غیر این صورت، سرنوشتی ناخوشایند برای او رقم میخورد و چهرهاش دچار زشتی خواهد شد. به طور کلی، شاعر به اهمیت منبع تغذیه و تاثیر آن بر سرنوشت و ظاهر انسان اشاره دارد.
هوش مصنوعی: شخصی که به مدت سی سال خون مردم را به ناحق میریزد و از ظلم و ستم بهرهبرداری میکند، در نهایت چگونه میتواند از پیامدهای این کارها در امان بماند؟
هوش مصنوعی: اگر ماهی که در دوران قاعدگی است، دانهای به نام آبله را به دنیا بیاورد، باید به این فکر کرد که کودکی که سه ساله است و در حال رشد است، چه چیزی میتواند به وجود آورد.
هوش مصنوعی: شاهان عرب موجوداتی هستند که به مردم و آفرینش بشری تعلق دارند، و همانند احمد که شیر عرب است و علی که شیر خدا است، در مقام و عظمت قرار دارند.
هوش مصنوعی: اهل عرب مهمان عزیز دارند و به احترام او به خوبی از او پذیرایی میکنند. تو نیز به زیبایی و احترام این مهمانی را گرامی داشتی و کمال آن را به نمایش گذاشتی.
هوش مصنوعی: بیت به توصیف زیبایی و جذابیت افرادی از کشورهای مختلف میپردازد. در اینجا به رومیهایی اشاره شده که لباسهای زیبا و خاص میپوشند، مصریهایی که عمامههای زیبا و مجلل دارند، و ترکان با چهرههایی جذاب و خاص. این تصاویری از زیباییها و فرهنگهای مختلف را به تصویر میکشند.
هوش مصنوعی: میتوان گفت که آسمان به رنگ آتش در آمده و عمامهای که از نی ساخته شده، در حال حرکت است. این تصویر به وضوح تندی و خشونت جریانی را نشان میدهد که شبیه به رعد و برق است.
هوش مصنوعی: لباس تو چنان شگفتانگیز است که من در میان طوفان و آتش و نی، زندگیام در امان است.
هوش مصنوعی: زندگی این دنیا زودگذر است و من به آن افتخار نمیکنم. این عروس خوشمنظرهی یاد و خاطر، نشانی از مقام و شأن من به شمار میآید.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، من به خاطر نعمتهای تو بسیار خوشحالم، همانطور که ارسطو در زمان خدمت به اسکندر خوشحال و دلشاد بود.
هوش مصنوعی: میدانم که سایهٔ حق، آگاهی دارد که در دنیای پرجمعیت و پرآشوب مانند من، که سخن میگویم، جایی در نور آفتاب ندارد.
هوش مصنوعی: من خاقان نیستم، قسم به خدا، بلکه من سرپرست شعر و نثر هستم. سخنوران جهان در برابر من همچون وابستگان و نیازمندان هستند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که حسرتها و آرزوهای ناتمام میتوانند به زندگی انسان آسیب برسانند و باعث ایجاد ناراحتی و ناکامی شوند. حسرتهای ناچیز و غیرمفید به نوعی احساس کلافگی و خستگی روحی را به وجود میآورند.
هوش مصنوعی: من با این قلم دوشاخه، که بر روی سه انگشت من قرار دارد، جهان را به تصویر میکشم. این افراد، که به نظر میرسند، بر من نیفتند.
هوش مصنوعی: در زمانی که من حضور ندارم، حسود من به راحتی قابل مشاهده است، درست مثل اینکه در زمان مرگ پیامبر، شخصیتی که به نوعی ناقص بود، به دنیا آمد.
هوش مصنوعی: در اینجا به اهمیت بهبود ارتباطات و تبادل نظر با افراد با تجربه و دانا اشاره میشود. بهتر است که از گفتگوهای بیهوده و بیفایده پرهیز کنیم و از استادان و مرشدان خود یاد بگیریم تا به کمال و دانش بیشتری دست یابیم. در واقع، ارتباط با افراد آگاه میتواند ما را به سمت پیشرفت سوق دهد.
هوش مصنوعی: در جایگاه بلند و ارجمند محمود، من کالاهای باارزش و گرانبهای خود را به او عرضه میکنم که به نوعی به معنای ارزشمندی و اهمیت کارهایم در برابر عظمت محمود اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در زمین به عنوان ساختاردهنده کشور دین عمل میکنی، مانند خانهای محکم و آباد در آسمان که همواره پایدار است.
هوش مصنوعی: در بیست سال از عمرت، پنجاه هزار نتیجه به دست میآوری که در شصت دقیقه، مقام تو بر نه آسمان مقدر شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن کیست کاندر آمد بازی کنان ازین در
رویی چو بوستانی از آب آسمان تر
باز این چه رستخیزست این خود کجا درآمد
این را که ره نمودست از بهر فتنه ایدر
ای دوستان یکدل، دل باز شد ز دستم
[...]
آذر فرو زو می خور شاها بماه آذر
آیین ماه آذر بوی می است و آذر
باد ابد رد مانده دشمنت چون کمانه
بگذار شادمانه صدا ور مزدو آذر
یک بخشش تو کردن بار دویست گردون
[...]
آن دلفریب دلکش و آن دلربای دلبر
با صد هزار کشی خندان درآمد از در
تنبول کرده آن بت تنبول کرده پیدا
سی و دو نار دانه در نار دانش اندر
تا کیمیای حسنش کرده ست لعل درش
[...]
فرخنده باد و میمون این مجلس منور
بر شهریار گیتی شاهنشه مظفر
شاهی کجا رسیدست از همت بلندش
تختش به هفت گردون عدلش به هفت کشور
اَسْلاف را به عدلش جاه است تا به آدم
[...]
دیدی تو اصفهانرا آنشهر خلد پیکر
آن سدره مقدس آن عدن روح پرور
آن بارگاه ملت وان تختگاه دولت
آن روی هفت عالم وانچشم هفت کشور
هر کوچه جویباری محکم بمهر عصمت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.