ای نهان داشتگان موی ز سر بگشایید
وز سر موی سر آغوش به زر بگشایید
ای تذروان من آن طوق ز غبغب ببرید
تاج لعل از سر و پیرایه ز بر بگشایید
آفتابم گرو شام و شما بسته حلی
آن حلی همچو ستاره به سحر بگشایید
شد شکسته کمرم دست بر آرید از جیب
سر زنان ندبه کنان جیب گهر بگشایید
مهره از بازو و معجر ز جبین باز کنید
یاره از ساعد و یکدانه ز بر بگشایید
موی بند بزر از موی زره ور ببرید
عقرب از سنبلهٔ ماه سپر بگشایید
پس به مویی که ببرید ز بیداد فلک
همه زنار ببندید و کمر بگشایید
گیسوان بافته چون خوشه چه دارید هنوز
بند هر خوشه که آن بافتهتر بگشایید
سکهٔ روی به ناخن بخراشید چو زر
خون به رنگ شفق از چشمهٔ خور بگشایید
بامدادان همه شیون به سر بام برید
ز آتشین آب مژه موج شرر بگشایید
پس آن کعبهٔ دل جان چو حجر نگذارید
به وفا زمزم خونین ز حجر بگشایید
آنک آن مرکب چوبین که سوارش قمر است
ره دروازه بر آن تنگ مقر بگشایید
آنک آن چشمهٔ حیوان پس ظلمات مدر
تشنگان را ره ظلمات مدر بگشایید
آنک آن یوسف احمد خوی من در چه و غار
زیور فخر و فر از مصر و مضر بگشایید
آنک آن تازه بهار دل من در دل خاک
از سحاب مژه خوناب مطر بگشایید
سرو سیمین قلم زن شد و در وصف رخش
سر زرین قلم غالیه خور بگشایید
سرو چون مهر گیا زیر زمین حصن گرفت
در حصنش به سواران ثغر بگشایید
مادرش بر سر خاک است به خون غرق و ز نطق
دم فرو بست عجب دارم اگر بگشایید
ای همه عاجز اشکال قدر ممکن نیست
که شما مشکل این غم به هنر بگشایید
عقدهٔ بابلیان را بتوانید گشاد
نتوانید که اشکال قدر بگشایید
این توانید که مادر به فراق پسر است
پیش مادر سر تابوت پسر بگشایید
پدر سوخته در حسرت روی پسر است
کفن از روی پسر پیش پدر بگشایید
تا ببیند که به باغش نه سمن ماند و نه سرو
در آن باغ به آیین و خطر بگشایید
از پی دیدن این داغ که خاقانی راست
چشم بند امل از چشم بشر بگشایید
جای عجز است و مرا نیست گمانی که شما
گره عجز به انگشت ظفر بگشایید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر ناله و دریغ از فراق و عجز یک شاعر است که در آن به تصویر کشیدن زخمهای عاطفی و دلتنگیهای خود میپردازد. شاعر از بیمعنایی زندگی و غم ناشی از جدایی میگوید و به صورت استعاری از زیباییها و لذات زندگی، مانند مو، تاج و دیگر جواهرات یاد میکند. او به شکایت از سرنوشت و بیعدالتی آن میپردازد و تأکید میکند که غم و اندوه به شدت بر روح او حاکم است. همچنین به تصویر مادر و پدر داغدار و حسرتهایشان اشاره میکند و نهایتاً از ناتوانی بشر در برطرف کردن این دردها سخن میگوید. شاعر از مخاطبان خواسته که این دردها و داغها را درک کنند و با او همدردی کنند.
هوش مصنوعی: ای کسانی که راز را در دل نگه میدارید، زمان آن است که رازها را فاش کنید و از محدودیتها رها شوید. بر سر راه عشق و دوستی، با دل و جان بپذیرید و به آغوش محبت بشتابید.
هوش مصنوعی: ای تذروان! من آن گردنبند را از گردن او بردارید و تاجی که از سنگ لعل ساخته شده را از سرش بردارید و زیورآلاتش را نیز از او جدا کنید.
هوش مصنوعی: من مانند آفتاب هستم که به غروب شب وابستهام و شما هم به آن زینتی مانند ستاره نیاز دارید. پس لطفا آن زینت را در صبح باز کنید.
هوش مصنوعی: کمرم شکسته شده و از جیبم دست بردارید؛ زنان سر به زیر، با ندبه و نوحهخوانی، جیبم را از جواهرات پر کنید.
هوش مصنوعی: خود را از قید و بندها آزاد کنید و زنجیرهایی که شما را به عقب میکشند، باز کنید. از قدرت و ظرفیتهای درونیتان بهرهبرداری کنید و به جلو پیش بروید.
هوش مصنوعی: موهای بزرگ و درشت را از موی زرهای جدا کنید، سپس مانند عقرب و سنبلهٔ ماه، سپر خود را باز کنید.
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره میشود که وقتی ظلم و مصیبتهایی از سوی آسمان و سرنوشت بر ما وارد میشود، بهتر است که تمام ارتباطات و قید و بندها را رها کنیم و آزادی و رهایی بیشتری برای خود ایجاد کنیم.
هوش مصنوعی: موهای بافته شدهتان مانند خوشههای گندم است. چرا همچنان در بند و بسته آنها هستید؟ هرگاه که بخواهید، میتوانید آنها را باز کنید و از زیباییاش بهرهمند شوید.
هوش مصنوعی: سکهای را که رویش را با ناخن خراشیدهاند، به رنگ طلای سرخ شبیه میشود و مانند رنگ آسمان در وقت صبح، از چشمهی خورشید آشکار میشود.
هوش مصنوعی: در صبحگاهان، همه جا پر از ناله و زاری بود. از چشمان گریان، مانند آتش، شعلهها و جرقهها به بیرون روانه شد.
هوش مصنوعی: دل انسان مانند کعبهای است که باید با وفا و صداقت پر شود. اگر به این وفا پایبند نباشید، باید خون خود را فدای آن کنید و از دل شکسته و دردناک خود به روشنگری بپردازید.
هوش مصنوعی: آن مرکب چوبی که سوارش ماه تابان است، راه دروازه را برای او که در جایی تنگ نشسته، باز کنید.
هوش مصنوعی: آن چشمهٔ زندهکنندهای که در دنیای تاریکی وجود دارد، برای رفع تشنگی انسانها روشنایی و راهی به سوی حیات و شفا فراهم میآورد.
هوش مصنوعی: این عبارت درباره شخصی ویژه و با ویژگیهای خاص است که به زودی ظهور خواهد کرد. این فرد مانند یوسف، که نماد زیبایی و محبوبیت است، به زودی شناخته خواهد شد و نشانههای فخر و عظمت را به همراه خواهد داشت. در واقع، این بیان اشاره به ظهور شخصیتی بزرگ و تاثیرگذار دارد که باید به استقبال او رفت و زمینههای لازم برای ظهورش فراهم کرد.
هوش مصنوعی: بهار تازه و زیبای دل من، به مانند گلهایی که در دل خاک شکفتهاند، از باران چشمانم که مانند دمیدن خون است، روییده و شکوفا شده است.
هوش مصنوعی: سرو زیبا و لاغر همانند نیمی از جن ها قلمی در دست گرفت و برای توصیف چهره ی زیبای او از طلا استفاده کرد.
هوش مصنوعی: سرو مانند خورشید، زیر زمین پناهگاه گرفته و در این پناهگاه، به سواران اجازه میدهد که دروازههای مرز را بگشایند.
هوش مصنوعی: مادرش در کنار قبر فرزندش نشسته و در غم عمیق خود غرق در اندوه است و قادر به بیان احساساتش نیست. برایم شگفتانگیز است اگر کسی بتواند این غم را توصیف کند.
هوش مصنوعی: ای همه ناتوانان، شکلهای ممکن نمیتوانند این غم را با هنر خود حل کنند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهید مشکلات و پیچیدگیهای بابل را حل کنید، نباید توقع داشته باشید که تنها با بیان اشکالات و نقاط ضعف موفق به این کار شوید.
هوش مصنوعی: این متن به نشان دادن درد و غم مادر در فقدان فرزندش اشاره دارد. به تصویر میکشد که مادر در لحظهای بسیار سخت و عاطفی، در کنار تابوت پسرش است و دلش میخواهد که تابوت او را باز کنند. این صحنه، احساس عمیق سوگواری و جدایی را به وضوح نشان میدهد.
هوش مصنوعی: پدر داغدار به خاطر دیدن چهره پسرش حسرت میخورد، پس کاش کفن پسر را از روی او کنار بزنید تا او بتواند روی پسرش را ببیند.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن حالتی از ناامیدی و اضطراب اشاره دارد. شاعر به یک باغ اشاره میکند که دیگر نه عطر گل سمن و نه زیبایی سرو در آن دیده میشود. این وضعیت به معنای زوال و از بین رفتن زیباییها و خوشیهاست. شاعر خواسته یا ناخواسته دعوت به تغییر و زنده کردن فضای خالی و غمگین باغ میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که پس از دیدن این زخم عمیق، خاقانی به خود اجازه میدهد تا با چشمانش حقیقت را ببیند و از پوشش و حجاب آنچه که در دل دارد بیرون بیفتد. در واقع، ناتوانی انسان در مشاهده واقعیتها به خاطر احساسات و دردهایی است که تجربه میکند.
هوش مصنوعی: من در مقابل ناتوانیام ناامید هستم و اعتقادی ندارم که شما بتوانید این ناتوانی را برطرف کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبح گاهی سر خوناب جگر بگشایید
ژالهٔ صبح دم از نرگس تر بگشایید
دانه دانه گهر اشک ببارید چنانک
گره رشتهٔ تسبیح ز سر بگشایید
خاک لب تشنهٔ خون است و ز سرچشمهٔ دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.