گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۵

 

چو لشکر بیامد ز دشت نبرد

تنان پر ز خون و سران پر ز گرد

خبر شد ز ترکان به افراسیاب

که بیدار بخت اندرآمد به خواب

همان سرخه نامور کشته شد

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۶

 

چو خورشید برزد سر از کوهسار

بگسترد یاقوت بر جویبار

تهمتن همه خواسته گرد کرد

ببخشید یکسر به مردان مرد

خروش آمد و نالهٔ کرنای

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۷

 

چنان دید گودرز یک شب به خواب

که ابری برآمد ز ایران پرآب

بر آن ابر باران خجسته سروش

به گودرز گفتی که بگشای گوش

چو خواهی که یابی ز تنگی رها

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸

 

بسا رنج‌ها کز جهان دیده‌اند

ز بهر بزرگی پسندیده‌اند

سرانجام بستر جز از خاک نیست

از او بهره زهر است و تریاک نیست

چو دانی که ایدر نمانی دراز

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۹

 

سواران گزین کرد پیران هزار

همه جنگجوی و همه نامدار

بدیشان چنین گفت پیران که زود

عنان تگاور بباید بسود

شب و روز رفتن چو شیر ژیان

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲۰

 

چو از لشگر آگه شد افراسیاب

برو تیره شد تابش آفتاب

بزد کوس و نای و سپه برنشاند

ز ایوان به کردار آتش براند

دو منزل یکی کرد و آمد دوان

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲۱

 

چو با گیو کیخسرو آمد به زم

جهان چند ازو شاد و چندی دژم

نوندی به هر سو برافگند گیو

یکی نامه از شاه وز گیو نیو

که آمد ز توران جهاندار شاد

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۲۲

 

چو آگاهی آمد به آزادگان

بر پیر گودرز کشوادگان

که طوس و فریبرز گشتند باز

نیارست رفتن بر دژ فراز

بیاراست پیلان و برخاست غو

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۱

 

به پالیز چون برکشد سرو شاخ

سر شاخ سبزش برآید ز کاخ

به بالای او شاد باشد درخت

چو بیندش بینادل و نیک‌بخت

سزد گر گمانی برد بر سه چیز

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱

 

جهانجوی چون شد سرافراز و گرد

سپه را بدشمن نشاید سپرد

سرشک اندر آید بمژگان ز رشک

سرشکی که درمان نداند پزشک

کسی کز نژاد بزرگان بود

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱

 

به نام خداوند خورشید و ماه

که دل را به نامش خرد داد راه

خداوند هستی و هم راستی

نخواهد ز تو کژی و کاستی

خداوند بهرام و کیوان و شید

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱

 

کنون ای خردمند روشن‌روان

بجز نام یزدان مگردان زبان

که اویست بر نیک و بد رهنمای

وزویست گردون گردان بجای

همی بگذرد بر تو ایام تو

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو

 

تو بر کردگار روان و خرد

ستایش گزین تا چه اندر خورد

ببین ای خردمند روشن‌روان

که چون باید او را ستودن توان

همه دانش ما به بیچارگیست

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۱

 

شبی چون شبه روی شسته به قیر

نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر

دگرگونه آرایشی کرد ماه

بسیچ گذر کرد بر پیشگاه

شده تیره اندر سرای درنگ

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱

 

جهان چون به زاری برآید همی

بد و نیک روزی سرآید همی

چو بستی کمر بر در راه آز

شود کار گیتیت یکسر دراز

به یک روی جستن بلندی سزاست

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱ - اندر ستایش سلطان محمود

 

ز یزدان بر آن شاه باد آفرین

که نازد بدو تاج و تخت و نگین

که گنجش ز بخشش بنالد همی

بزرگی ز نامش ببالد همی

ز دریا به دریا سپاه وی است

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱

 

چو لهراسپ بنشست بر تخت داد

به شاهنشهی تاج بر سر نهاد

جهان آفرین را ستایش گرفت

نیایش ورا در فزایش گرفت

چنین گفت کز داور داد و پاک

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۲

 

دو فرزند بودش به کردار ماه

سزاوار شاهی و تخت و کلاه

یکی نام گشتاسپ و دیگر زریر

که زیر آوریدی سر نره شیر

گذشته به هر دانشی از پدر

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۳

 

همی رفت گشتاسپ پرتاب و خشم

دلی پر ز کین و پر از آب چشم

همی تاخت تا پیش کابل رسید

درخت و گل و سبزه و آب دید

بدان جای خرم فرود آمدند

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۴

 

شب تیره شبدیز لهراسپی

بیاورد با زین گشتاسپی

بپوشید زربفت رومی قبای

ز تاج اندر آویخت پر همای

ز دینار وز گوهر شاهوار

[...]

فردوسی
 
 
۱
۳۶
۳۷
۳۸
۳۹
۴۰
۶۵۱۳