گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۹۸ - جواب گفتن روبه خر را

 

گفت روبه آن توکل نادرست

کم کسی اندر توکل ماهرست

گرد نادر گشتن از نادانی است

هر کسی را کی ره سلطانی است

چون قناعت را پیمبر گنج گفت

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۹۹ - جواب گفتن خر روباه را

 

گفت این معکوس می‌گویی بدان

شور و شر از طمع آید سوی جان

از قناعت هیچ کس بی‌جان نشد

از حریصی هیچ کس سلطان نشد

نان ز خوکان و سگان نبود دریغ

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۱ - جواب دادن روبه خر را و تحریض کردن او خر را بر کسب

 

گفت روبه این حکایت را بهل

دستها بر کسب زن جهد المقل

دست دادستت خدا کاری بکن

مکسبی کن یاریِ یاری بکن

هر کسی در مکسبی پا می‌نهد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن

 

آن یکی پرسید اشتر را که هی

از کجا می‌آیی ای اقبال پی

گفت از حمام گرم کوی تو

گفت خود پیداست در زانوی تو

مار موسی دید فرعون عنود

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۴ - فرق میان دعوت شیخ کامل واصل و میان سخن ناقصان فاضل فضل تحصیلی بر بسته

 

شیخ نورانی ز ره آگه کند

با سخن هم نور را همره کند

جهد کن تا مست و نورانی شوی

تا حدیثت را شود نورش روی

هر چه در دوشاب جوشیده شود

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۶ - غالب شدن حیلهٔ روباه بر استعصام و تعفف خر و کشیدن روبه خر را سوی شیر به بیشه

 

روبه اندر حیله پای خود فشرد

ریش خر بگرفت و آن خر را ببرد

مطرب آن خانقه کو تا که تفت

دف زند که خر برفت و خر برفت

چونک خرگوشی برد شیری به چاه

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۸ - بردن روبه خر را پیش شیر و جستن خر از شیر و عتاب کردن روباه با شیر کی هنوز خر دور بود تعجیل کردی و عذر گفتن شیر و لابه کردن روبه را شیر کی برو بار دگرش به فریب

 

چونک بر کوهش بسوی مرج برد

تا کند شیرش به حمله خرد و مرد

دور بود از شیر و آن شیر از نبرد

تا به نزدیک آمدن صبری نکرد

گنبدی کرد از بلندی شیر هول

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۱۰ - دوم بار آمدن روبه بر این خر گریخته تا باز بفریبدش

 

پس بیامد زود روبه سوی خر

گفت خر از چون تو یاری الحذر

ناجوامردا چه کردم من ترا

که به پیش اژدها بردی مرا

موجب کین تو با جانم چه بود

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۱۱ - جواب گفتن خر روباه را

 

گفت رو رو هین ز پیشم ای عدو

تا نبینم روی تو ای زشت‌رو

آن خدایی که ترا بدبخت کرد

روی زشتت را کریه و سخت کرد

با کدامین روی می‌آیی به من

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۱۲ - جواب گفتن روبه خر را

 

گفت روبه صاف ما را درد نیست

لیک تخییلات وهمی خورد نیست

این همه وهم توست ای ساده‌دل

ورنه بر تو نه غشی دارم نه غل

از خیال زشت خود منگر به من

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۱۳ - حکایت شیخ محمد سررزی غزنوی قدس الله سره

 

زاهدی در غزنی از دانش مزی

بد محمد نام و کنیت سررزی

بود افطارش سر رز هر شبی

هفت سال او دایم اندر مطلبی

بس عجایب دید از شاه وجود

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۱۵ - در معنی لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الأَفْلاکَ

 

شد چنین شیخی گدای کو به کو

عشق آمد لاابالی اتقوا

عشق جوشد بحر را مانند دیگ

عشق ساید کوه را مانند ریگ

عشق‌بشکافد فلک را صد شکاف

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۱۶ - رفتن این شیخ در خانهٔ امیری بهر کدیه روزی چهار بار به زنبیل به اشارت غیب و عتاب کردن امیر او را بدان وقاحت و عذر گفتن او امیر را

 

شیخ روزی چار کرت چون فقیر

بهر کدیه رفت در قصر امیر

در کفش زنبیل و شی لله زنان

خالق جان می‌بجوید تای نان

نعلهای بازگونه‌ست ای پسر

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۱۷ - گریان شدن امیر از نصیحت شیخ و عکس صدق او و ایثار کردن مخزن بعد از آن گستاخی و استعصام شیخ و قبول ناکردن و گفتن کی من بی‌اشارت نیارم تصرفی کردن

 

این بگفت و گریه در شد های های

اشک غلطان بر رخ او جای جای

صدق او هم بر ضمیر میر زد

عشق هر دم طرفه دیگی می‌پزد

صدق عاشق بر جمادی می‌تند

[...]

مولانا
 
 
۱
۱۷۰۰
۱۷۰۱
۱۷۰۲
۱۷۰۳
۱۷۰۴
۶۴۶۲