بخش ۱۱۶ - رفتن این شیخ در خانهٔ امیری بهر کدیه روزی چهار بار به زنبیل به اشارت غیب و عتاب کردن امیر او را بدان وقاحت و عذر گفتن او امیر را
شیخ روزی چار کرت چون فقیر
بهر کدیه رفت در قصر امیر
در کفش زنبیل و شی لله زنان
خالق جان میبجوید تای نان
نعلهای بازگونهست ای پسر
عقل کلی را کند هم خیرهسر
چون امیرش دید گفتش ای وقیح
گویمت چیزی منه نامم شحیح
این چه سغری و چه رویست و چه کار
که به روزی اندر آیی چار بار
کیست اینجا شیخ اندر بند تو
من ندیدم نر گدا مانند تو
حرمت و آب گدایان بردهای
این چه عباسی زشت آوردهای
غاشیه بر دوش تو عباس دبس
هیچ ملحد را مباد این نفس نحس
گفت امیرا بنده فرمانم خموش
ز آتشم آگه نهای چندین مجوش
بهر نان در خویش حرصی دیدمی
اشکم نانخواه را بدریدمی
هفت سال از سوز عشق جسمپز
در بیابان خوردهام من برگ رز
تا ز برگ خشک و تازه خوردنم
سبز گشته بود این رنگ تنم
تا تو باشی در حجاب بوالبشر
سرسری در عاشقان کمتر نگر
زیرکان که مویها بشکافتند
علم هیات را به جان دریافتند
علم نارنجات و سحر و فلسفه
گرچه نشناسند حق المعرفه
لیک کوشیدند تا امکان خود
بر گذشتند از همه اقران خود
عشق غیرت کرد و زیشان در کشید
شد چنین خورشید زیشان ناپدید
نور چشمی کو به روز استاره دید
آفتابی چون ازو رو در کشید
زین گذر کن پند من بپذیر هین
عاشقان را تو به چشم عشق بین
وقت نازک باشد و جان در رصد
با تو نتوان گفت آن دم عذر خود
فهم کن موقوف آن گفتن مباش
سینههای عاشقان را کم خراش
نه گمانی بردهای تو زین نشاط
حزم را مگذار میکن احتیاط
واجبست و جایزست و مستحیل
این وسط را گیر در حزم ای دخیل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شیخ روزی چهار بار به قصر امیر میرود و در حالی که در دستش زنبیل و شیای دارد، برای نان میگردد. امیر از دیدن او تعجب کرده و میگوید که این چه وضعی است و چرا به اینجا آمدهای؟ او از شیخ میپرسد که این چه زشتی است و چه حرمتی را زیر پا گذاشتهای. اما شیخ به امیر پاسخ میدهد که در پی نان است و به خاطر عشق سوزان خود، سالها در بیابان با تمام مشکلات زندگی کرده است.
او تاکید میکند که عشق او بسیار عمیقتر از ظواهر است و افرادی که در راه عشق جدیت دارند، علم و دانش را نیز به دست آوردهاند. شیخ از امیر میخواهد که عاشقان را با چشم عشق ببینید و درک کند که زندگی در حالتی نازک و حساس است. او از امیر میخواهد که به حقیقت عشق و احساسات دیگران احترام بگذارد و از قضاوتهای سطحی بپرهیزد. در نهایت، او به امیر توصیه میکند که باید در زندگی با احتیاط و دقت بیشتری عمل کند.
هوش مصنوعی: روزی شیخی چهار بار به خاطر نیاز مالی به قصر امیر رفت.
هوش مصنوعی: زنان با دقت و تلاش در زندگی خود به دنبال معانی عمیق و ارزشها هستند، در حالی که در کنار کارهای روزمره خود، نان و معیشت خانواده را نیز تأمین میکنند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مانند نعل اسب، عقل کل با نادانی و حماقت نمیتواند پیش برود و از حقیقت دور میشود. در واقع، این بیانگر این است که وقتی انسانها در نتیجه جهل و نادانی دچار سرگردانی و تردید میشوند، نمیتوانند به درک صحیح و حقیقت دست یابند.
هوش مصنوعی: زمانی که امیر او را دید، به او گفت: ای بیشرم، به تو چیزی میگویم، نام من را صحیح و درست بیان کن.
هوش مصنوعی: این چه جوانی و چه چهرهای است که در یک روز چهار بار به سراغت میآید؟
هوش مصنوعی: کیست اینجا که مانند تو، شیخی در بند باشد؟ من هیچ فردی را مثل تو که گدا باشد، ندیدهام.
هوش مصنوعی: تو حرمت و ارزش کسانی که نیازمندند را زیر پا گذاشتهای. این چه دلیلی است که برای زشتی کارهایت بهانه میآوری؟
هوش مصنوعی: عباس، این بار سنگین بر دوش توست و امیدوارم هیچ بیایمانی نتواند به دست یابد. این نفس بد و شوم که در وجود کسی وجود دارد، برای او گویا نیست.
هوش مصنوعی: امیر گفت: ای بنده، من فرمان تو را میدانم. سکوت کن، زیرا از آتش من باخبر نیستی و طمع نکن.
هوش مصنوعی: من در کنار خودم دیدم که برای بهدست آوردن نان بسیار تلاش میکنم و در این حین اشک کسی که به دنبال نان است، بر روی صورتم میریزد.
هوش مصنوعی: من هفت سال است که به خاطر عشق و درد آن، در بیابان زندگی کردهام و مثل گل رز که در شرایط سخت میروید، به سختی و مشقت ادامه دادهام.
هوش مصنوعی: تا زمانی که از برگهای خشک و تازه تغذیه میکردم، رنگ وجودم به سبزی و طراوت در آمده بود.
هوش مصنوعی: مادامی که تو در پرده و حجاب هستی، انسانهای عادی و بیخبر کمتر به عاشقان و احوال آنها توجه میکنند.
هوش مصنوعی: زیرکان که با دقت و تفکر مسائل را بررسی کردند، دانش و شناخت علم کیهانشناسی را با تمام وجود درک کردند.
هوش مصنوعی: دانش و هنر و حکمت اگرچه به خوبی درک نشود، اما ارزش و جایگاه واقعی خود را دارند.
هوش مصنوعی: اما تلاش کردند تا از تمامی همنسلان خود فراتر روند.
هوش مصنوعی: عشق به خودباوری و غیرت افتاد و از آنها دور شد، مانند خورشیدی که از آنها غیب گشت.
هوش مصنوعی: چشمی که در روز ستارهای را میبیند، وقتی آفتاب میتابد، به سوی او مینگرد و به زیباییاش جذب میشود.
هوش مصنوعی: از این مسیر عبور کن و نصیحت من را بپذیر. ای عاشقان، شما باید با نگاه عشق به یکدیگر بنگرید.
هوش مصنوعی: زمانی که اوضاع حساس است و جان در انتظار توست، نمیتوانم در آن لحظه از خودم عذرخواهی کنم.
هوش مصنوعی: به این نکته توجه کن که باید از بیان بیهوده پرهیز کنی و دلهای عاشقان را کمتر زخمی و آزردهخاطر کن.
هوش مصنوعی: تو به این خوشحالی و نشاط خوشبین نباش، احتیاط را کنار نگذار و در کارهایت با دقت عمل کن.
هوش مصنوعی: لازمه است که در بین این موارد، احتیاط را رعایت کنی و از خطا دوری کنی، ای کسی که به آنچه در میان است وابستهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.