کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۵
ای بخت بارینی که به باران رسانیم
در تنگنای زرنشان وارهانیم
من مردهام نه زنده بدین حال کس مباد
حقا خجالت ازین زندگانیم
نه پرسش نه طال بقایی به نامهای
[...]
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۴
ما از نو سخنور جهانیم
صاحب نظریم و نکته دانیم
سوز دل ما چو خط برآری
ما مردم نا نوشته خوانیم
چون نقش دهان تو معماست
[...]
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۹
ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم
دل به بیهوده بدگوی چرا رنجانیم
محرمی کو که به صاحب غرض از ما گوید
که دگر در حق ما هرچه تو گونی آنیم
زاهد آن به که گذارد به سر خود ما را
[...]
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۶
ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم
خال مشکین ترا دانه دلها دانیم
در وفاداری و دلدادگی و جانبازی
آنچه گویند در این باره دو صد چندانیم
از جدایی همه دم هست شکایت ما را
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹۹
ما ندانیم که کشتی غمت را رانیم
نام تو ورد زبانست و ز جانت خوانیم
گرچه ملّاح جهانیم به دریای غمت
چون وزد باد جفای تو به جان درمانیم
سرو سامان نبود مردم سودازده را
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۱
بندهٔ سید سرمستانیم
همه عالم به جوی نستانیم
نقطه ای در الفی می یابیم
در کتبخانه کتب می خوانیم
باطنا گنج فراوان داریم
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۲
به سر خواجه که ما مستانیم
غیر می هر چه دهی نستانیم
داستان همه عالم مائیم
دست ما گیر کز آن دستانیم
در خرابات مغان مست وخراب
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۳
ما مرشد عشاق خرابات جهانیم
ساقی سراپردهٔ میخانهٔ جانیم
تو از همدانی ولیکن همه دان نه
از ما شنو ای دوست که سر همه دانیم
تو عالم یک حرفی ما عالم عالم
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۵
ظاهراً جسم و باطناً جانیم
آخراً این و اولاً آنیم
سخن غیر او مگو با ما
زان که ما غیر او نمی دانیم
وحده لاشریک له گوئیم
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۶
ما ساقی سرمست خرابات جهانیم
سلطان سراپردهٔ میخانهٔ جانیم
ما آب حیاتیم که از جوی وجودیم
ما گوهر روحیم که در جسم روانیم
جامیم و شرابیم به معنی و به صورت
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۷
از ما کناره کردی ما با تو درمیانیم
با ما تو این چنینی ، ما با تو آنچنانیم
روز الست با تو عهد درست بستیم
نشکسته ایم ، جاوید ثابت قدم برآنیم
نقش خیال غیرت در دیده گر نماید
[...]
شاه نعمتالله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۰
ما محرم راز حضرت سلطانیم
احوال درون و هم برون می دانیم
منشی قضا هرچه نویسد مجمل
بر لوح قدر مفصلش می خوانیم
شمس مغربی » ترجیعات از منبعی دیگر » ترجیع بند - ما توبه و زهد را شکستیم
رندیم و حریف و شاهدانیم
مستیم وفتاده در مغانیم
ما را نبود نشان و نامی
در کوچه عشق بی نشانیم
چون مست شراب ناب گردیم
[...]
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۶
گرچه در طور شریعت همه مأمورانیم
لیک در غور حقیقت همه ما میرانیم
هست امیدی که بناگاه بمقصود رسیم
که درین راه نرنجیم و نمی رنجانیم
گرچه راه خطرست این و توکل کردیم
[...]
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۷
لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستانیم
گرچه مستیم ولی فن ترا می دانیم
چند گویی: ز کجا و چه نامی؟ برگو
بسر خواجه که ما نادره دورانیم
بی تو ماندیم، بتلخی همه ایام گذشت
[...]
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۸
ما و این عشق دل افروز، که جان در جانیم
با خود از عشق چه گوییم؟ که عین آنیم
هر بلائی که فرستی بمن، آن عین عطاست
ما بلاهای ترا عین عطا می دانیم
بوالحسن، این چه سؤالیست که : معشوق تو کیست؟
[...]