گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

ظاهراً جسم و باطناً جانیم

آخراً این و اولاً آنیم

سخن غیر او مگو با ما

زان که ما غیر او نمی دانیم

وحده لاشریک له گوئیم

مومن و صادق و مسلمانیم

اسم اعظم که جامع اسماست

حافظانه به ذوق می خوانیم

عشق و معشوق و عاشق خویشیم

دل و دلدار و جان و جانانیم

کنج دل گنجخانهٔ عشق است

نقد این گنج و کُنج ویرانیم

بندهٔ سید خراباتیم

ساقی مست بزم رندانیم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عراقی

تا ز شوق تو مست و حیرانیم

ره به هستی خود نمی‌دانیم

مولانا

تو چه دانی که ما چه مرغانیم

هر نفس زیر لب چه می خوانیم

چون به دست آورد کسی ما را

ما گهی گنج گاه ویرانیم

چرخ از بهر ماست در گردش

[...]

سعدی

ما گدایان خیل سلطانیم

شهربند هوای جانانیم

بنده را نام خویشتن نبود

هر چه ما را لقب دهند آنیم

گر برانند و گر ببخشایند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه