گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

بندهٔ سید سرمستانیم

همه عالم به جوی نستانیم

نقطه ای در الفی می یابیم

در کتبخانه کتب می خوانیم

باطنا گنج فراوان داریم

ظاهراً گرچه بسی ویرانیم

دُرد دردش به دوا می جوئیم

دردمندانه پی درمانیم

از در شاه گدائی کردیم

لاجرم در دو جهان سلطانیم

آنکه گویند و همانش خوانند

گر تو آن می طلبی ما آنیم

نعمت الله به همه بنمودیم

سر پیدا و نهان می دانیم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عراقی

تا ز شوق تو مست و حیرانیم

ره به هستی خود نمی‌دانیم

مولانا

تو چه دانی که ما چه مرغانیم

هر نفس زیر لب چه می خوانیم

چون به دست آورد کسی ما را

ما گهی گنج گاه ویرانیم

چرخ از بهر ماست در گردش

[...]

سعدی

ما گدایان خیل سلطانیم

شهربند هوای جانانیم

بنده را نام خویشتن نبود

هر چه ما را لقب دهند آنیم

گر برانند و گر ببخشایند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه