ما و این عشق دل افروز، که جان در جانیم
با خود از عشق چه گوییم؟ که عین آنیم
هر بلائی که فرستی بمن، آن عین عطاست
ما بلاهای ترا عین عطا می دانیم
بوالحسن، این چه سؤالیست که : معشوق تو کیست؟
این سخن را چه جوابست؟که ما حیرانیم
گرچه مستیم و خرابیم ز پیمانه عشق
درم ناسره را ما بجوی نستانیم
سر و سامان و ره عشق نباشد با هم
لاجرم در طلبش بی سر و بی سامانیم
زاهد افسرده جنت شد و ما در شب و روز
بر سر کوی یقین خوش بصفا می رانیم
قاسمی، راه خدا را بتکبر نروند
ما هم بنده، اگر بوذر، اگر سلمانیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق عمیق و بیقید و شرط میپردازد. شاعر اشاره میکند که ما و عشقمان به هم پیوندی ناگسستنی داریم و هیچ بلایی که از عشق به ما برسد را چیزی جز عطا نمیدانیم. همچنین سوال بوالحسن درباره معشوق، خود گویای حیرت ماست. اگرچه در حال مستی و ویرانی عشق هستیم، اما در جستوجوی معنای آن هیچگاه از جاده عشق دلسرد نمیشویم. شاعر به تضاد میان زاهدان و عاشقان اشاره میکند و اینکه عاشق واقعی در پی حقیقت و یقین است. در نهایت، او برابری انسانها در عشق و بندگی را به تصویر میکشد، چه آنها که به مقامهای والای انسانی دست یافتهاند، چه آنها که در جستجوی عشقند.
هوش مصنوعی: ما و این عشق دلانگیزی که در وجود ما پیچیده است، دیگر چه نیازی به سخن گفتن از عشق داریم؟ زیرا خودمان عین عشق هستیم.
هوش مصنوعی: هر مصیبت و آزاری که به من بدهی، در واقع همانند عطا و محبت تو به حساب میآید. ما همه سختیها و مشکلات تو را به عنوان هدیهای ارزشمند مینگریم.
هوش مصنوعی: بوالحسن، چه سوال عجیبی است که میپرسی محبوب تو کیست؟ این حرف چه پاسخی دارد؟ ما در تعجب و سردرگمی هستیم.
هوش مصنوعی: هرچند در حالت مستی و خرابیم و از عشق دچار سرخوشی شدهایم، اما در پی آن نیستیم که چیزی بیارزش از زندگیمان حاکم شود.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی نمیتوانند در یک جا برای همیشه پایدار بمانند؛ بنابراین، ما در جستجوی آن با سر و سامان و آرامش نیستیم و به همین دلیل، در این مسیر بیسر و سامان شدهایم.
هوش مصنوعی: زاهد که به خاطر دنیا و زرق و برق آن افسرده شده، به بهشت دست یافته است، اما ما در این دنیا و در هر شب و روز، با دل خوش در کوی حقیقت و یقین به زندگیمان ادامه میدهیم.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر اشاره میکند که همه باید با تواضع و افتادگی در مسیر حق قدم بردارند. او میگوید که حتی اگر ما مانند افرادی همچون ابوذر یا سلمان در راه خدا باشیم، باید خود را بنده بدانیم و به تکبر روی نیاوریم. این بیانگر اهمیت فروتنی در خدمت به خدا و پیروی از حق است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر تو مستی بر ما آی که ما مستانیم
ور نه ما عشوه و ناموس کسی نستانیم
یوسفانند که درمان دل پردردند
که ز مستی بندانند که ما درمانیم
ور بدانند حق و قیمت خود درشکنند
[...]
خلق در ملک خدای از همه جنسی باشد
حاکمان خرده نگیرند که ما رندانیم
گر کسی را عملی هست و امیدی دارد
ما گداییم درین ملک نه بازرگانیم
ما گدای در جانان نه برای نانیم
دل بدادیم وبجان در طلب جانانیم
پای ما بیخ فرو برده بخاک در دوست
چون درخت ازچه بهر باد سری جنبانیم
روز وشب در طلب دایره جمعیت
[...]
ما چو قطع نظر از روی نکو نتوانیم
دل به بیهوده بدگوی چرا رنجانیم
محرمی کو که به صاحب غرض از ما گوید
که دگر در حق ما هرچه تو گونی آنیم
زاهد آن به که گذارد به سر خود ما را
[...]
ما ندانیم که کشتی غمت را رانیم
نام تو ورد زبانست و ز جانت خوانیم
گرچه ملّاح جهانیم به دریای غمت
چون وزد باد جفای تو به جان درمانیم
سرو سامان نبود مردم سودازده را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.