ای بخت بارینی که به باران رسانیم
در تنگنای زرنشان وارهانیم
من مردهام نه زنده بدین حال کس مباد
حقا خجالت ازین زندگانیم
نه پرسش نه طال بقایی به نامهای
این چشمداشت نیست ز باران جانیم
خون میخورم به جای می این است عشرتم
جانم به لب رسد ازین کامرانیم
با صد دریغ جان به جوانی دهم به باد
گر زآنکه رحمتی نکنی بر جوانیم
ای باد رنجه کن قدمی در حریم شاه
آنگه به عرض او برسان ناتوانیم
پایم به دست نیست و لیکن به سر دوم
چون خامه باز گر به خط خویش خوانیم
صدق کمال ساده درون و کمال صدق
چون خامه باز گر به خط خویش خوانیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای روی خوب تو سبب زندگانیم
یک روزه وصل تو طرب جاودانیم
جز با جمال تو نبود شادمانیم
جز با وصال تو نبود کامرانیم
بییاد روی خوب تو ار یک نفس زنم
[...]
آخر بمردم از غمت ای زندگانیم
دریاب اگر نه درد و دریغا جوانیم
هیچ از خدا نترسی و رحمت نمیکنی
بر عاجزی و بیکسی و ناتوانیم
هرگز نهایتی نکند سر گرانیت
[...]
با شوخ دیدگان هوس آشنا نیم
چون عقده حباب اسیر هوا نیم
دنبال بیقراری دل سر نهاده ام
چون کاروان ریگ پی رهنما نیم
دارم عقیق صبر به زیر زبان خویش
[...]
خوانند گر چه خلق جهان اصفهانیم
زین آب و خاک زادهام اما جهانیم
من با بشر برادرم و زادهٔ جهان
زنهار اصفهانی تنها نخوانیم
با نوع خویش در همه جا زیر آسمان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.